پایان نامه : سینمای سورئالیستی |
این پژوهش رابطه بین سورئالیسم و فیلم انیمیشن را بررسی می کند، و تلاش دارد تا ویژگیهای مشخصهی فیلم انیمیشن سورئالیست را تعیین کرده و رویکردی برای شناسایی آن ها معین کند. از سوی دیگر به علت محبوبیت فیلم انیمیشن سورئالیست در اروپای شرقی تمرکز پژوهش بر فیلمسازان بزرگ این سرزمین خواهد بود و مطالعات انجام شده در قلمرو فیلم انیمیشن سورئالیست معاصر و پدیدآورندگان آن، اکثر ِ کسانی که در اروپای شرقی کار می کنند، مشخص میگردد.
1-1-مقدمه
در نقطه شروع مطالعات سورئالیسم بررسی ریشهها و خاستگاههای این جنبش، یعنی دادا تصویری روشنتری از اندیشهها و بستر سیاسی و اجتماعی ظهور این جنبش را ترسیم خواهد کرد[5]. پس از آن بیان مهمترین تفکرات و ارزشهای سورئالیسم به ویژه در سینمای سورئال( با توجه به ارتباط بیانی نزدیکتر آن با انیمیشن) راه را برای درک بهتر تفکرات بنیانگذاران این جنبش در حوزه های تجسمی و ادبیات و سینما هموار می کند. در پایان فصل پس از بررسی تشابهات و تفاوتهای فانتزی و سورئال در سینما، مرز میان این دو حوزه مشخص خواهد شد.
1-2- دادا و ریشه های سورئالیسم
در ابتدا، توضیح سورئالیسم و قرار دادن آن در یک متن تاریخی حائز اهمیت است. سورئالیسم یک جنبش فرهنگی بود که ریشه های آن در جنبش هنری پیشین _ که “دادا” نامیده شد_ وجود داشت. دادا گروه رادیکالی از هنرمندانی بود که هیچ گونه هویت سبکوار مشترک واقعی نداشتند_هنری که آن ها تولید کردند شماری از فرمهای مختلف از شعر تا نمایش را در برمیگرفت. هنرمندان دادا مخالفت خود را با جنگ جهانی اول و فرهنگ غالب زمانه سهیم شدند. آن ها میخواستند هنری را به وجود بیاورند که به جای مهارت های پیشهوری و ارزشهای طبقه متوسط طرز فکر رادیکالی سیاسی را به عنوان فحوای اصلی قرار میدهد. “دادا با ادعای ویرانگری و تروریسم در عالم هنر و ادبیات و اخلاق اجتماعی یا فردی، عملاً اسطوره خاص خود را ساخت{…} این ویرانگری در واقع نوعی ویرانگری انقلابی است.”(سید حسینی،1387،ص.750)
در سینمای دادائیسم نیز اکثر فیلمهای ساخته شده اولین گامها در شکل گیری سینمای سورئالیستی میشوند- حتی نام اکثر این فیلمسازان در سینمای سورئالیست بسیار به گوش میخورد. از جمله فیلمسازان دادائیسم هانس ریشتر[6] و وایکینگ ایگلینگ[7] می باشند. “آن ها فیلمهای خود را با تکنیکهای ابتدایی انیمیشن و کات اوت کاغذی میساختند؛ و خواستار فرار از سبک ناتورالیستی فیلمهای اولیه و آفرینش زبان تصویری تجریدی جدیدی بودند.”(Coombs,2008 ,p.18) هانس ریشتر فیلمهای بسیاری در بین سالهای 1920 تا 1927 ساخت که موضوع آن ها ملهم از تخیل و رویا و نکات غیر معمول و غیر متعارف است و در کنار من ری[8] و مارسل دوشان[9] سعی می کند ارتباطی بین سورئالیسم و دادائیسم بیابد.(آریایی،ص.34) در پاریس رنه کلر[10] فیلم دادای “تنفس” (1924)، ترکیبی از فرمهای آبستره و سکانسهای اسلپ استیکی را ساخت.
بعد از سالها روح دادا طیفی از جنبشهای فرهنگی نهیلیستی را برانگیخته و مستحضر کرده است.[11] فقدان روایت هالیوودی قراردادی در آثار
سینمایی داداهای اولیه راه به سمت فیلمهای سورئالیستی بعدی را فراهم کرد. (Coombs,2008,p.18) زمانی که دادا بعد از جنگ به برلین و پاریس رفت آندره برتون[12] در پاریس به گروه پیوست.
1-3-سورئالیسم
“آندره برتون به عنوان پایه گذار سورئالیسم شناخته می شود و مانیفست سورئالیستی خود را سال 1924 در پاریس منتشر کرد. این مانیفست شعر را هدف خود قرار داد_ در ابتدا به عنوان یک جنبش ادبی ظهور یافت_ و فیلم و هنرهای تجسمی را مورد ملاحظه قرار نمی داد{ که هنوز مدیومهای نسبتاً جدیدی بودند}. سورئالیسم روح دادا{ استفاده کردن از فعالیتهای ناخودآگاه و خارج از منطق برای هدفهای انقلابی و خلاقانه}را گرفت و آن را با روشهای علمی بیشتری به منظور استفاده از ناخودآگاه در آفرینش هنری توسعه داد. آن ها رویکرد مثبتتری نسبت به هنرمندان دادا داشتند”(Coombs,2008,p.19): نهیلیسم دادا و روانشناسی فرویدی {برتون خود بوسیله زیگموند فروید[13] متاثر شد کسی که در سال1900 کتاب “تفسیر رویاها”[14] را به چاپ رسانید} را با هم ترکیب کرد تا در این کوشش جهان را در سوی بهتر شدنش( بخش مثبت دیدگاه سورئالیسم) به وسیله رها کردن قدرت ناخودآگاه تغییر دهد. آن ها هنر را وسیلهای برای نیل به این مقصود میدیدند. در حالیکه باید علاوه بر دادائیسم از فوتوریسم نیز به عنوان اجداد و یا حداقل تاثیرگذاران روی جنبش سورئالیسم یاد کرد، اما خود سورئالیستها عادت دارند بر یکتایی و استقلال این جنبش تاکید کنند:”سورئالیسم از میان اشعاری که هدفشان خلق انقلاب، هم سیاسی و هم هنری، بود آغاز شد، و دیدگاه های فروید، مارکس، ساد و لوترمونت را ترکیب می کند. ” (Brandon,1999,p.3)
“سورئالیسم در تعریفی که برتون از آن میداد، متعهد به تصحیح تعریف ما از واقعیت بود. وسایلی که به کار میبست_نگارش خودکار، شرح خواب، روایت در حال خلسه، شعرهای و نقاشیهای مولود تاثیرات اتفاقی، تصویرهای متناقضنما و رویایی_همه در خدمت یک مقصود واحد بودند: تغییر دادن درک ما از دنیا و به این وسیله تغییر دادن خود دنیا.”(بیگزبی،1375،ص.55)
سورئالیستها تغییر درک انسان را ملزم به رهاندن انسان و تخیل را راهگشای این رهایی میدانستند. بنابراین آن ها با شیوه های گوناگون به رهانیدن تخیل پرداختند: تقابل مفاهیم و کلمات متباین در خدمت شکستن وجه قیاسی ذهن، تحریف عمدی مقیاسها (مشابه آنچه در نقاشیهای رنه مگریت[15] به کار میرود)، مبهم بودن اشعار سورئالیستی( وضوح از نظر برتون بزرگترین دشمن مکاشفه است)، زیر پا گذاشتن همه قواعد سنتی قصهنویسی؛ رمانی که نه روایت و نه شخصیتپردازی داشت، نگارش خودکار و غیره است.
در واقع سورئالیسم مفهوم کلی از انسان و رابطه او با دنیا و جامعه را مطرح ساخت: از قلمرو هنر بسیار فراتر رفت و پیوسته با جهتگیریهای اخلاقی و سیاسی تعاریفی از خود ارائه داد.(سید حسینی،1387،ص.895) سورئالیسم به معنی دقیق کلمه، یک سبک نیست، بلکه جهانبینی و نگرش پدیدآورندهی اثر است، اگرچه حتی خالقین آن هم قادر به تعریف جامعی از آن نبودند. آن ها جامعه و فرهنگ را به عنوان محدود کنندهی آزادی و نیازهای حقیقی بشر در نظر گرفتند، و تلاش میکردند تا قدرتهای نهان ِ افراد، بخصوص استعدادهای بیاختیار و ناخودآگاهِ بیان را رها سازند. بنابراین اولین قدمها برای مبارزه با این محدودیتها برداشته شد.”سورئالیستها قوانین مقبول شده رفتاری را میشکستند که شامل تابوهای هنری[16]، مذهبی و اجتماعی زمان خود می شد}…{آن ها باور داشتند که تولید هنر از ذهن ناخودآگاه حقایق بیشتری در مقایسه با تلاش خودآگاه در خلق هنری بیان خواهد کرد.” (Coombs,2008,p.20)
سورئالیستها قصد داشتند تا مرزهای بین هنر و زندگی را محو کنند، و جامعهی محدود کننده و کهنه را با جامعهای که نیازهای حقیقی افراد را برآورده می کند، جایگزین کنند. سورئالیستها بیاختیاری و بیان محرکهای ناخودآگاه را به عنوان ابزاری برای رهاسازی افراد از کنترل ِ جامعهی منطق محور در نظر گرفتند تا بدین وسیله پا را فراتر از مرزهای زمینه های سنتی هنر بگذارند و به تغییر افراد و جامعه در مقیاس بزرگ دست بیابند.
در نتیجه آنچه گفته شد میتوان جنبش سورئالیست را اینگونه خلاصه کرد:
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1399-09-30] [ 01:53:00 ب.ظ ]
|