امید عمر یک روزش نه وانگاهغم صدساله بر جانش به یک راه

(ال:۳۵۱)
در این جا نیز عطار دنیا را از زبان بزرگواری چون حضرت علی (ع) ترسیم می کند. و دنیا را با صفاتی چون غدّار و مردار به تصویر می کشد. و دنیادوست را بسیار خوار و حقیر می شمرد چنان که مرتبه ی او را از سگ هم کمتر می داند و طالب دنیا را چون گویی می داند که در طلب دنیا به دام عادت دنیاطلبی گرفتار می آید.
البته خدا همواره همراه آدمی است و با اوست امّا به موازات خدا، نفس، شیطان، دنیا و خلق نیز با انسان همراهند. لذا حدود همراهی با هر یک از اینها را باید رعایت کرد تا دوستی خدا بر آنها سبقت بگیرد. «ابوبکر ورّاق» در این باره می گوید: «پنج چیز است که همیشه با تواَند: اگر صحبت این پنج چیز بدانی نجات یافتی و اگر ندانی هلاک شوی، اوّل خدای تعالی، پس نفس و پس شیطان و پس دنیا و پس خلق، با خدای به موافقت باید کردن وبه هر چه وی کند قانع و راضی باشی؛ با نفس به مخالفت باید، با شیطان به عداوت، با دنیا به حذر، با خلق به شفقت. گر این کنی، رستی» (تذ: ۵۴۸).
از دیگر اثرات سوء دنیا دوستی همانا رسوایی درقیامت در میان خلق خدای است و به همین جهت است که «ابوحازم مکّی » گفت: «… روز قیامت بنده ای راکه دنیا را عظیم داشته بود به پای کنند بر سرجمع. پس منادی کنند که بنگرید که این بنده ای است که آنچه حق تعالی آن را حقیر داشته است و آنچه خدای دشمن داشته او دوست وعزیز داشته است وآنچه خدای انداخته است او برگرفته » (تذ: ۱۱۰). ابوسلیمان نیز به همین مطلب مختصراً اشاره می کند و می گوید: «در هر دلی که دوستی دنیا قرار گرفت، دوستی آخرت ازآن رخت برداشت» (تذ: ۳۰۷).
دنیادوستی عالمان و حکیمان به طور قطع زشتتر از «دنیا دوستی عوام است. لذا شیخ از این افراد بطور مشخّص یاد کرده، کار آنها را نکوهش می کند. در مقاله یازدهم، داستان نهم از مصیبت نامه داستان عالمی بیان می شود که روزگار پیشین می زیست به پیامبر آن زمان وحی فرستاده شد که به آن مرد بگوی که این علم تو فادیده ندارد زیرا تو دنیا را دوست می داری. مقصود این که دوستی دنیا سر همه گناهان و نشانه بی مغزی است و فایده علم و معرفت را نیز از بین می برد:

 

 

 

 

 

 

 

 

گر ز بی مغزی، تو دنیادوستی   چون پیازی پای تا سر پوستی…
چون ز دل دنیات دور افکنده نیست   جای تو جز دوزخ سوزنده نیست
تا بود یک ذرّه دنیادوستی   با تن دوزخ به هم، هم پوستی
    (مص:۲۴۰)

شیخ در این باره حکایت یا نظر دیگری ندارد و به نقل اقوال بزرگان متصوّفه بسنده می کند که به چند مورد از آن اشاره می کنیم. «[مالک] گفت در بعضی کتب منزل است که حق تعالی فرماید که با عالمی که دنیا دوست دارد کمترین چیزی که با او بکنم آن بود که حلاوت ذکر خویش از دل او ببرم» (تذ: ۱۰۰). از طرفی همین حبّ دنیا نوعی عذاب و عقوبت عالمان به شمار می رود. مالک در این خصوص نقل می کند:«از حسن پرسیدم که عقوبت عالم چه باشد؟ گفت: مردن دل. گفتم مرگ دل چیست؟ گفت حبّ دنیا » (تذ: ۸۲). از طرف دیگر کار عالمان با دنیا دوستان مشکل است: «[ذوالنّون] گفت هیچ طبیب ندیدم جاهلتر از آنکه مستان رادر وقت مستی معالجه کند یعنی سخن گفتن کسی را که او مست دنیا باشد، بی فایده بود» (تذ: ۱۸۵).
از دیگر آثار دنیا دوستی، علاوه بر آنچه تا کنون بیان کردیم، تخریب روح است: «[منصور عمّار] گفت دل های بندگان جمله روحانی صفتند، پس چون دنیا بدان دل راه یافت، روحی که بدان دل ها می رسید، در حجاب شود » (تذ: ۴۲۳). نیز «[ابوالعباس قصّاب] گفت دنیا گنده است و گندهتر از دنیا دلی است که خدای تعالی آن دل به عشق مبتلا گردانیده است» (تذ: ۶۴۱).
مقام دنیادوست از سگ و شیطان کمتر است: عطّار در ابتدای مصیبت نامه انسان را با شیطان مقایسه می کند از آن جهت که شیطان از آتش است و آدمی از خاک و بدین جهت شیطان بر دنیا دل نمی نهد و آدمی دلبسته دنیاست:

 

 

 

 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...