کلاسیسم عربی در راه مشابه کلاسیم غربی حرکت می کرد که نزد این شاعران اهتمام ورزیدن به اندیشه ی عقلی یا معنی از بیان عاطفه ای معین مهم تر بود. از این جهت عقل بر اثر شعری حاکم بوده و شاعر عربی به تعبیر از معانی عمومی که میان شاعران رواج داشت استفاده می کرد.
همانگونه که رمانتیستهای غربی به سلطان قلب و عاطفه در مقابل سلطان عقل که کلاسیک ها مقدس می شمارند اهتمام می ورزیدند، نوگرایان نیز به وجدان فردی و بیان مکنونات قلبی شاعر و عواطف متباین وی دعوت می کردند تا از گرایشهای کلی که شاعر را از تعبیر ذاتی دور می کردند دور شوند. همان طور که رمانتیست های غرب به دامن طبیعت گریز می زدند تا از آن الهام بگیرند و صادقانه با آن سخن بگویند واز شرارتهای زندگی شهری و از سنت های غلط جامعه دور شوند، شعرای این مدرسه نیز در چنین مسیری حرکت می کردند.
«السحرتی» یکی از شعرا و نقاد آپولو این گرایش رمانتیستی را در شعر خود آشکار ساخته از شرارتهای جامعه به تنهایی و یأس پناه می آورد.
جلستُ فی وحدتی. حزیناً و غمزهُ الیأسِ تَحتَوینی
وضاق صدری بما یُلاقی من وَطْأَهِ البُؤسِ و الشُُّجُونِ
وَکِدْتُ فی نَزْعَهِ الرّواقی أری بَقائی مِن الجنون[۱۲۵]
شعرای آپولو دارای یک مدرس واحد بودند که یک گرایش واحد آنها را گرد هم می آورد و آن گرایش رمانتیستی بود. اگرچه که در قالب یک حرکت نظری، فلسفی، شعری متبلور نشد.
دکتر محمد سعد فشوان نیز از جمله افرادی است که آپولو را صاحب یک مدرسه شعری می داند. وی شرایط اطلاق «مدرسه» را به یک انجمن ادبی در چهارمحور خلاصه می کند.
۱- وجود استاد (Muster)
2- وجود شاگرد یا شاگردان
۳- اعتراف استاد به صحت آنچه که شاگرد یا شاگردان آن را بیان می کنند و این امر طبیعتاً پس از مأنوس شدن استاد با شاگرد یا شاگردان و اقدام مناسب برای نشر اصول و متحقق ساختن اهداف آن میسَّر می شود.
۴- شاگرد این مدرسه رسالت استاد خویش را به دوش بکشد و پس از وی در راه نشر آن عمل کند»[۱۲۶]
همه ی شاعرانی که تحت لوای آپولو گرد آمده بودند به صراحت به استادی ابو شادی اعتراف کرده بودند و خود وی حتی قبل از شکل گیری جمعیت آپولو در سال ۱۹۲۸ به آثار شعرای جوان رسیدگی می کرد و راهنمایی های لازم را مبذول می داشت. وی تأثیر گرایشها و اصول شعری خود را در نفوس شاعران جوان که پیرامونش گرد آمده بودند، درک می کرد. آنان پس از هجرت ابوشادی به آمریکا و حتی پس از مرگ وی در راه تحقق اهداف او کوشیدند. بنابراین با توجه به این توضیحات شروط«مدرسه» در مورد این انجمن ادبی از دیدگاه «فشوان» قابل تطبیق است و تأثیر خود را در شعرای نسل خود و نسل حاضر گذارده است.
«ابراهیم الحاوی» یکی دیگر از ناقدان معاصر عرب نیز آپولو را مدرسه ای ادبی می داند. وی پس از بررسی نظر ناقدانی چون دکتر شوقی ضیف و مندور می گوید:
«بی عدالتی است که مانند این دو ناقد صنعت فنی مدرسه را از آپولو نفی کنیم و نقش بزرگی که این مدرسه در نقد ادبی و انگیزش حرکت معاصر داشت، نا دیده بگیریم، هر پژوهشگری که آثار نویسندگان آپولو را بررسی می کند درمی یابد که بیشتر اینان در یک جهت و گرایش شعری واحد حرکت می کردند و ویژگی تجدید در شکل و مضمون بر آنان غالب است. مدرسه آپولو مانند دیگر مدارس نقدی کوششی جانکاه را در راه دعوت نوگرایانه خویش متحمل شد و شکی نیست که کوشش این مدرسه در انگیزش و بحث شعر معاصر و تحول بخشیدن به آن و لو به طور نسبی موثر بوده است و مکتب غالب بر گرایش شعری و نقدی آن، همان مکتب رمانتیسم است»[۱۲۷]
کسانی که آثار شعرای مدرسه آپولو را در قید حیات هستند مطالعه می کنند در می یابند که رسالت ابوشادی هنوز از بین نرفته است و اصول ان متوقف نشده بلکه هنوز پژواک وسیع آن در عالم بشریت و ادب تا به امروز طنین انداز است.
وحدت عضوی قصیده
مدرسه آپولو وحدت عضوی قصیده را عملی متکامل، ساختاری و پویا می دانست که همه ی عناصر آن مانند اعضای مختلف یک موجود زنده با هم عمل می کنند، بنابراین قصیده غنایی در درون خود تا نهایت آن دارای بافتی هماهنگ و منسجم است.
منظور از وحدت عضوی، وحدت موضوعی نیست زیرا قصیده در وحدت موضوعی تنها پیرامون یک موضوع دور می زند و ممکن است میان اجزای آن ارتباطی عضوی وجود نداشته باشد «مصطفی السحرتی» یک از شعرا و ناقدان مدرسه ی آپولو در مورد وحدت عضوی قصیده می گوید:
«در وحدت عضوی قصیده، هوش شاعر و مهارت او در هماهنگی ایجاد کردن میان صور، اشکال و رنگ ها نقش اساسی دارد، همچنین مهارت او را در بیدار ساختن زندگی در غالب الفاظ، اسلوب ها، افکار و خیال شاهد هستیم»[۱۲۸]
در قصیده ی «ملحمه الأطلال» ابراهیم ناجی نیز وحدت عضوی رعایت گردیده است. وی در مطلع قصیده خود در مناجات با محبوب خویش می گوید:
أعْطِنی حُرِّیِّتی أطْلِقْ یَدَیّ إنَّنی أعْطْیتُ ما اُسْتَبْقَیتُ شیّ
آهِ مِن قَیدِکَ أدْمی مِعصَمَیّْ لِمَ اُبقِیهِ و ما أَبقی عَلَیّ
ما اُحتِفاظی بِعُهُودٍ لَمْ تَصُنْها و إلامَ الأَسْرِ و الدُّنیا لَدَیْ
ها أنا جَفَّتْ دُموعی فأعْفُ عَنها إنَّها قَبلَکَ لَمْ تُبْدِلْ لَحَیْ[۱۲۹]
حملات بر ضد آپولو:
صفحات مجله آپولو از همان آغاز پر بود از پاسخ به نقدهای مختلفی که نسبت به ابوشادی و بالطبع مدرسه ی شعری وی مطرح می شد. هر دیوانی که از شعرای آپولو مانند: ناجی- الصیرفی- علی محمود طه- و صالح جودت منتشر می شد از افراد «د

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

ارالعلوم» و «الأزهر» به نقد آنها می پرداختند و در این معرکه شرکت می کردند.
این مرحله، مرحله ی احمالی پر جنب و جوش از کلاسیسم متعصب به آستانه ی تجدید و نوآوری بود. عصر این مرحله ی انتقالی با فرهنگ و تمدن غرب آشنا شده بود به ناچار چالشهای ادبی را میان داعیان تجدید و محافظان سنت های قدیم شاهد بود. دامنه ی این چالشهای ادبی به میان تجدید خواهان نیز کشانده شد. مجلّه ی آپولو از همان شماره ی نخست، عرصه ی درگیری تازه ای بخصوص میان ابوشادی و مدرسه ی وی با عقاد و میریدانش بود. نقد در این برهه از حیات ادبی در بسیاری از اوقات بر پایه ی روابط شخصی بود. دشمنی ها و وابستگی های سیاسی به احزاب، زمینه را برای منفعت طلبان و فرصت طلبان آماده کرده بود.
حملات به انجمن ادبی آپولو حتی به مجلات فکاهی مانند «المطرقیه» نیز کشانده شده بود»[۱۳۰]
ابوشادی و جمعیت او از اشتغال به سیاست دوری می کردند ولی در مقابل افتراها و حملاتی که نسبت به آنان می شد نتوانستند سکوت کنند. مجلّه آپولو، سند زنده ای از این معارک در این دوره می باشد.
اوضاع ادبی در زمان تکوین آپولو
جمعیت آپولو در فاصله ی میان دو جنگ خانماسوز جهانی (۱۹۴۵-۱۹۱۸) در جوی ظلمانی و حزن آلود کار خویش را در عرصه ی ادب آغاز کرد.
هرچند جنگ از خود ویرانی و خرابی را به جای می گذارد ولی در مقابل انسانها را به تفکر وا می دارد تا برای رهایی از وضعیت موجود به راه حلهای نوینی پناه ببرند. عرصه ی ادبیات در این زمان برخوردهای فکری وادبی مدرسه بعث یا مدرسه ی دیوان را پشت سرگذارده بود. «الرابطه القلمیه» نیز در مهجر شمالی موجب تحولاتی در ادب شده و ادب عربی را با نگرشهای نوین ادب جهانی آشنا ساخته بود. ولی با مرگ جبران خلیل جبران در سال ۱۹۳۱م اعضای این انجمن ادبی پراکنده شدند «میخائیل نعیمه» به لبنان بازگشت و گاهی بعضی از ادبای آن به صورت فردی به نشر آثار خود همت می گماشتند.
بنابراین در این برهه ی زمانی، در درون جامعه ادبی عرب، ضرورت وجود انجمنی ادبی احساس می شده تا به کوششهای پراکنده ی ادبا و شعرا انسجام بخشیده و جهت مشخص و مناسبی و به آنها بدهد.
برای شعرا و ادبای این دوره زمینه ای مهیا شده بود که از جهاتی برای شعرای دو دوره ی قبل آماده نبود. در این دوره رابطه با ادبیات غرب از طریق مراکز دانشگاهی و آثار نسل تجدید خواه و نظریات و آراء دکتر طه حسین، هیکل، عقاد، مازنی در عرصه ی ادب و شعر مطرح شده بود.
در قاهره «المجمع اللغوی» و دانشکده ی «اللغه العربیه» تـأسیس شده بود و مدتی بعد یعنی در سال ۱۹۳۳ نیز مجله ی مصری «الرساله» به وسیله ی «احمد حسن الزیات» منتشر شد.
شعرای دو نسل گذشته در مقابل خود نمونه های ادبی مشخص که راهنمای ایشان باشد نداشتند ادبای عصر نهضت و همچنین شعرای نسل جدید اولین بار نمونه های ادبی خویش را پیشنهاد کردند. ولی شعرای آپولو در مقابل خود این دو نمونه را می دیدند و الگوی عربی سومی را نیز از شعرا مانند: جبران- ایلیا ابوماضی- و نسبت عریضه و میخائیل نعیمه که به آمریکاری شمالی مهاجرت کرده بودند به عنوان تجربه ای فرا روی ایشان بود»[۱۳۱]
طبیعت در نزد شاعران آپولو.
«از ویژگی های شعر (این گروه) گرایش به طبیعت است و شاعران آپولو در عشق به طبیعت افراط و زیاده روی می کنند تا اینکه طبیعت در نزد آنان بعنوان مادر و پناهگاهی است که در کنار آن آرامش می یابند. شعر طبیعت در ادبیات عربی قدیم نیز وجود داشت ولی شاعران آپولو در یک دریافت و فهم جدید به آن پرداخته اند هنگامی که رابطه بین پدیده های طبیعت درونشان را با طبیعت محقق می کنند پس شاعر از دانش و آرزوها و خواسته هایش و دردها و عشق و اشتیاقش سخن می گوید. و آنان را به آغوش طبیعت و مناظر زیبا و جذاب آن منتقل می کند و این کار را برای آرامش و تسکین درونش و کاهش دادن دردهایش انجام می دهد.
پس سخن آنان از هیجانات و اضطرابات دیار هدف شان مجسم کردن و به تصویر کشیدن اضطرابات درونشان از قیام و شورش است.
و می بینیم که مکتب رومانتیک در اشعارشان روشن و واضح است، پس رومانتیک شاعر را در فن سرودن شعر از اینکه از طبیعت و عواطف انسانی الهام بگیرد دعوت می کند. و شاعران رومانتیک از شهر به روستا فرار می کنند و خودشان در آغوش طبیعت با آن ملاقات می کنند زیرا آنان به آزادی افتخار می کنند و به همین منظور از قید و بندهای شهری کراهت دارند و آنان را ناپسند می دانند و به روستای آزاد و گسترده و همواره پناه می برند.
و مطران و شکری، ابوشادی، ناجی، و شابی و دیگر شاعران مکتب آپولو در وصف طبیعت و توصیف آن نیکو عمل نموده اند.»[۱۳۲]
انجمن منیرفا
انجمن منیرفا مدرسه ادبی که در سال ۱۹۴۸ در نیویورک به ریاست شاعر مصری دکتر احمد زکی ابوشادی ایجاد شد، عبدالمسیح حداد شاعر و ادیب مهجری نایب رئیس آن بود.
این مؤسسه ادبی تأثیر زیادی در شعر و ادب مهجری نداشت و ظاهراً با وفات دکتر ابوشادی نیز فعالیت آن به اتمام رسید.
از جمله کسانی که در این مدرسه عضو بودند و فعالیت می کردند می توان صفیه ابوشادی دختر دکتر ابوشادی و صاحب دیوان «الأغنیه الخالده» و همچنین «نعمه اله الحاج را نام برد»[۱۳۳]
نتیجه گیری:
ادبیات معاصر تحت تأثیر ادبیات غرب قرار داد و ریشه های این تأثیرپذیری از ادب عربی را باید در پس زمینه ی تاریخی جستجو کرد. کشورهای عربی قرنها تحت سیطره ی امپراتوری عثمانی به سر می بردند در این دوران هر چند
دولت عثمانی به فتوحات بسیاری دست یافت و کشورهای مختلف را یکی پس از دیگری به تصرف خویش درآورد، ولی همه ی این افتخارات را در سایه ی سیاست گذارهای اصولی و پیشرفتهای نظامی بدست نیاورد بلکه انگیزه های مذهبی حاکم در میان مردم موجب چنین دستاوردهایی شده بود.
در عرصه ی ادب نیز متفکران و ادبای عرب در اثر آشنایی با مکاتب ادبی نوین، برآن شدند تا ادبیات کشور خویش را نیز از این خوان گسترده بهرمند سازند در نتیجه این تبادل فرهنگی، ادب عربی به عرصه های نوینی در شعر، نقد ادبی، نمایشنامه نویسی و… دست یافت.
پس از مرگ جبران خلیل جبران در سال ۱۹۳۱م «الرابطه القلمیه» نیز در عمل از حرکت باز ایستاد ولی آثار آن در کشورهای عربی باقی ماند. مدتی نگذشت که این خلاء را جماعه آپولو در سال ۱۹۳۲ پرکرد. دکتر احمد زکی ابو شادی انجمن ادبی را از ادبایی با گرایش های مختلف ادبی بنیان گذاشت.
ابوشادی تجربه ی چالشهای ادبی محافظان سبک کلاسیک وداعیان تجدید و نوآوری را پشت سرگذاشته بود. از این رو از تمامی استعدادهای ادبی برای شرکت در این انجمن ادبی و مجلّه آن با نام آپولو دعوت کرد. احمد شوقی و سپس خلیل مطران ریاست آن را برعهده گرفتند.
آپولو درروزگاری کار خویش را آغاز کرد که در درون سرزمین عربی به وجود انجمن ادبی احساس نیاز می شد. ابو شادی آثار شعرای نوپا و جوان را در مجلّه آپولو به چاپ می رساند. مجلّه آپولو نخستین مجلّه ی ادبی در شعر و نقد ادبی در درون سرزمین عربی بود که توانست تحول عظیمی در ادبیات معاصر عربی به وجود اورد و با انتشار آثار شعرای جوان در این مجلّه، ادبایی پا به عرصه نهادند که بعدها از اعضای اصلی آپولو گردیدند:
هرچند که گرایشهای ادبی مختلفی در آپولو وجود داشت ولی گرایش حالم بر آثار ادبی آن همان گرایش رمانتیستی بود. شعرای این جمعیت در دیوان های خود از گرایشهای رمانتیکی و رمزگرایی تأثیر پذیرفته بودند و جنبه های تجدد و نوآوری در آثار ادبی ایشان آشکارتر از نقد ادبی بود، برخلاف «جماعه دیوان» که دعوتهای تجدیدشان در آثار نقدی عمیق تر از آثار ادبی بود.
ابوشادی تحصیل کرده ی انگلیس بود و در آنجا با مکاتب ادبی غرب به خصوص رمانتیسم آشنایی پیدا کرده بود. از این رو می خواست ادب عربی را با ادبیات غرب آشنا کرده و با تحولات ادبی جهانی هماهنگ سازد و وی عمیقاً ایمان داشت که رسوبات تقلید و واپس ماندگی فکری و ادبی بی درنگ از بین خواهد رفت و دعوت به سوی تجدید و نوآوری بدون شک در چارچوبی سالم و آرام پیروز خواهد شد به همین جهت آپولو محل تعاطی آرا و افکار ادبی برای رشد و اعتلای ادب عربی بود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...