«شرح فصوص قیصری» آمده است که: مقام ذات که مقام استهلاک صفات و اسماء است هیچ حکمی از احکام بر نمیدارد. ۲۴ مقام احدیت که مقام تعیین علمی است ولی نه به نحو تمایز صفات و تعینات از یکدیگر ، این حقیقت اگر با صفتی از صفات در مقام تکثر حقیقی در واحدیت لحاظ شود، ذات را به ملاحظه اتصاف به صفت، اسم مینامند. عالم اسم است از برای ذات متصف به علم و همچنین سایر اسماء از امهات اسماء یا اسماء جزئیه که از اسماء کلیه متولد میشوند منشاء تولید اسماء جزئیه تناکح اسماء است. اسماء ملفوظ نظیر عالم، قادر، متکلم، سمیع، بصیر و حی اسماء اند چون عنوان از برای وجود خارجی ذات واحد متعین به این اسماء میباشند. ۲۵

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.

 

۴-۳٫ نظر عرفا در باب جلال و جمال

در کنار متکلمان و حکیمان نگرش عارفان و اهل سلوک درباره اسماء الهی صبغه ای خاص، و هیأتی ممتاز و متمایز دارد، گزافه نیست اگر گفته شود که سلوک عارفانه و جهان بینی صوفیانه در هیچ یک از مراحل و مراتبش بدون توجه به اسماء الله در خور تحلیل و تعلیل نمی نماید.در اندیشه اسلامی بویژه در تصوف و عرفان و علم کلام دو مورد از اسماء و صفات، بحث راجع به جمال و جلال الهی است.
«اسماء جمال در اصطلاح عرفان نظری عبارت است از اسمائی که از عظمت و کبریای حق و تعالی او از خلق حکایت می کنند و باعث خفای او می شوند یا آنکه منع نعمتی یا کمالی را در خلق موجب هستند، مانند متکبر ، قهّار، منتقم و در عرفان عملی، بر اسمائی اطلاق می شود که تجلی آنها باعث قبض و هیبت سالک می شوند، چرا که بر غضب و قهر دلالت دارند.اسماء جمال در عرفان نظری اسمائی را گویند که باعث ظهور حق و اعطای کمالی از کمالات و نعمتی از نعم بر خلق می شوند، نظیر رحیم، رزاق، لطیف و در عرفان عملی بر اسمائی اطلاق می شود که تجلی آنها مایه انس و سرور سالک می شود، چرا که بر لطف و رحمت حق دلالت می کند. اما از دید ابن عربی تقابل مزبور در ظاهر است نه در باطن، چرا که در باطن هر جلالی، جمالی نهفته و در باطن هر جمالی، نیز جلالی.» ۲۶
مولانا در مثنوی چندان به جنبه نظری عرفان نظر ندارد می‎خواهد طریقه عرفان عملی را تعلیم کند و مثنوی را در واقع برای آن نمی سازد تا حمایل کنند و از بر آویزند بلکه تا زیر پای نهند و بر آسمان بر آیند.۲۷
در عرفان و تصوف در میان عرفا و صوفیان درباره جلال و جمال دو تلقی وجود داشته است . در اغلب موارد، به ویژه نزد متقدمان ، جلال و جمال از حیث تأثیرات سلوکیشان بر احوال و حیات معنوی سالک مورد توجه بوده و در تلقی دیگری (بیشتر نزد متأخران و در مکتب ابن عربی )، جلال و جمال از وجوه نظری ـ مابعدالطبیعی مورد تأمل قرار گرفته است .
در کتاب الانسان الکامل آمده: «ای درویش علم و قدرت عقل آدمی جز بواسطه ی این دو صورت:یکی زبان و یکی دست، ظاهر نمی شوند. و این چنین که در عالم صغیر دانستی، در عالم کبیر نیز همچنین می دان. عقل اول در این عالم سفلی دو صورت دارد، یکی نبی و یکی سلطان. نبی مظهر علم است و سلطان مظهر قدرت است نبی مظهر لطف است و سلطان مظهر قهر است و علم و قدرت عقل اول جز به واسطه ی این دو صورت ظاهر نمی شوند.» ۲۸
براساس آنچه منقول است برخی از متقدمان ، همچون سَری سَقطی ، به استقلال به تعریف جلال و جمال نپرداخته اند، اما در بیان اصطلاحاتی همچون حیا و انس به لوازم جلال و جمال الاهی توجه کرده اند. به گفته سری سقطی ، حیا لب فروبستن از سَرِ اجلال برای تعظیم جلال حق است و انس ، التذاد روح به کمال جمال است . ۲۹ همچنین بنابه گزارش قُشَیری  ۳۰، خرّاز فنای هویت و بقای باللّه را اثر مشاهده جلال ربوبی می داند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...