درم دارد و نان و نقل و نبید سرگوسپندی تواند برید
مرا نیست خرم کسی را که هست ببخشای ، بر مردم تنگ دست
همه بوستان زیر برگ گل است همه کوه پر لاله و سنبل است
به پالیز ، بلبل بنالد همی گل ، از ناله ی او ، ببالد همی
شب تیره بلبل نخسپد همی گل از باد و باران بچسبد همی
من از ابر بینم همی باد و نم ندانم که نرگس چرا شد دﮊم ؟
بخندد همی بلبل از هردوان چو برگل نشیند ، گشایدزبان
ندانم که عاشق گل آمد گر ابر چو از ابر بینم خروش هزبر!
بدرد همی بیش ؛ پیراهنش درفشان شود ، آتش اندر تنش
به عشق هوا بر زمین شد گوا به نزدیک خورشید فرمانروا
که داند که بلبل چه گوید همی ؟ به زیر گل اندر چه موید همی ؟
نگه کن سحرگاه تا بشنوی ز بلبل سخن گفتن پهلوی
همی نالد از مرگ اسفندیار ندارد جز از ناله زو یادگار
چو آواز رستم شب تیره ابر بدرد دل وگوش غرّان هزبر
ج ۶ب۳۲۸۶-۳۲۷۱

  1. توجّه به نام نیک و فرار از ننگ

یکی از مختصات حماسه ی ملی ایران و از همه مهمتر عناصر موجود در شاهنامه « نام و ننگ» است . پنداری که حاکم بر اکثر داستان های شاهنامه است . انسان فانی است و زندگی گذرا . بنابراین بقای همیشگی یکی از مسائلی است که ذهن را به خود مشغول داشته است . بقای نام نیک در دیدگاه حکما و عرفا فراوان دیده می شود . فردوسی شخصیت پهلوانان و قهرمانان خود را دوست دارد . در مورد قهرمان ایرانی به نوع شخصیت انسان کامل معقتد است.از نظر او پهلوانان ایرانی نمونه ی بارز پهلوانی ، زورمندی و دلیری از یک سو وآیینه ی تمام نمای اخلاق و دینداری از جانب دیگر هستند . از نظر آنان ماندگاری نام نیک اهمیت فراوان دارد .
اگر بخواهیم نامجویی و پرهیز از ننگ را از دیدگاه اخلاق مورد بررسی قرار دهیم ، نام یعنی یگانه پرستی ، خردمندی ، راستی ، ظلم ستیزی ، دادگری ، متانت ، نوع دوستی و سرانجام همه صفات نیکی که انسان را جاودان نگاه می دارد .
از دیدگاه پهلوانان ایرانی پیمان شکنی ، اسارت در جنگ ، اسارت زنان و دختران ، تسلیم شدن به دشمن ، ترس در میدان جنگ ، سازش با دشمن ، شکست خوردن و … ننگ است .
« در سراسر شاهنامه ، نام جستن و پرهیز از ننگ جز با اراده و کوشش انسان میسر نیست و بنیان این اراده و تلاش را در اعتماد زردشت باید جست . زیرا در تعالیم او ، انسان مختار مطلق است و این معنی را از آن جا دریافت که مطابق اوستا ، سعادت و شقاوت انسان از «خویشکاری» است نه بر اساس نصیبه ی ازلی ، زیرا در آفرینش به نظر او به دو عنصر خیر و شر یا اهورا و اهریمن با یکدیگر در ستیزند و انسان به اختیار خویش یکی از دو راه را بر می گزیند . پیرو اهورا و اهریمن با یکدیگر در ستیزند و انسان به اختیار خویش یکی از این دو راه را بر می گزیند . پیرو اهورا سعادتمند است و پیرو اهریمن بدبخت است . بنابراین انسان است که سعادت یا شقاوت خویش را می سازد. (غلامرضایی ،۱۳۷۶ : ۶۲ – ۳۹ )
دل نازک و دادگر حکیم توس در مرگ فریدون و نام نیکی که از او به یادگار مانده است می سراید :
فریدون بشد نام از و ماند باز برآمد برین روزگار دراز
همه نیکنامی به و راستی
که کرد ای پسر سود از کاستی
سعدی :
بد و نیک مردم چو می بگذرد همان به که نامت به نیکی برند
(سعدی،۱۳۷۵ :۶۳)
هر جا در شاهنامه که سخن از نام و پرهیز از ننگ به میان می آید ، حفظ نام و تأکید بر ماندگاری نام نیک جهت بازداشتن آدمی از رذایل و سوق دادن او به طرف فضایل است . چرا که نام نیک در گرو اعمال نیک و حسنه است آن جا سیاوش برای حفظ نام از ایران می رود مسلم است که نمی خواهد تن به هوسهای آلوده ی سودابه دهد ، نمی خواهد پیمانی را که با افراسیاب بسته است بشکند ، نمی خواهد به جنگهای طولانی و بی ثمر ایران و توران دامن بزند . می خواهد که صلح میان دو کشور برقرار گردد .
رستم در شاهنامه نماینده ی نام است . نزد او هرچه هست به نام نیک باز می گردد که بدون آن زندگی ارزش راستین ندارد . از دیدگاه او نام یعنی زندگی با آرمان . چون به شخصیت خود وقوف یافته است . زندگی انسانی را پیش می گیرد . از دیدگاه او مهم نیست که زندگی فقط خوش بگذرد . مهم این است که در خدمت خوبی و نگهبانی نیکی بگذرد .
در داستان سهراب او را می بینیم که برای حفظ نام خویش ، آن را از رقیب پنهان نگاه می دارد و بر این موضوع تا آن جا اصرار می کند که دست به خون او می آلاید در حالی که رقیب کسی جز فرزند دلبندش نیست .
در سراسر داستان اسفندیار در بند نام است و در پایان به همین انگیزه شاهزاده ی رویین تن را به نیرنگ از میان می برد .
حفظ نام آن جا ارزش و اعتبار می یابد که بازدارنده از بدیها و سوق دهنده به جانب نیکی ها باشد .
برنجید و گسترد و خورد و سپرد برفت و جز از نام نیکی نبرد
ج۱ب۳۵
نباشد همی نیک و بد پایدار همان به که نیکی بود یادگار
ج۱ب۱۰۵۰
جهانِ جهان دیگری را سپرد بجز نیکنامی ز گیتی نبرد
ج۱ب۱۰۶۲
تو را نام باید که ماند دراز نمانی همی ، کار چندین مناز
ج۴ب۳۵۵۸
شگفت ار بمانی ، بدین دو ، رواست هر آن کس که او در جهان پادشاست
جز از نیکنامی نباید گزید بباید چمید و بباید چرید
ز گیتی ، یکی غار بگزید راست چه دانست کآن هنگ جای بلاست ؟
ج۵ب۶۰۳۶-۶۰۳۴
سوی نیکی و نیکنامی گرای جز این نیست توشه به دیگر سرای
ج۵ب۶۹۱۱
برنجید و گسترد و خورد و سپرد برفت و جز از نام نیکی نبرد
ج۱ب۳۰۵

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
  1. توجّه دادن به مکافات عمل

« در پهلوی فرشکرت Fraskart . کامل سازی جهان . پس از این که قیامت شد و روز رستاخیز سپری شد و همه ی دیوان و دُروجان نابود شدند و همه ی بدکاران و گناهگاران به سزا رسیدند و اهریمن و آز دیو در انجام زده شدند ، جهان نو می شود و نیکوکاران در یک زندگی و دنیای نوین بدون مرگ ، همه پانزده یا چهل ساله به سر خواهند برد این دوران فرشکرت است . » ( پورداوود،۱۳۷۷: ۲۲۰)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...