پایان نامه ارائه الگوی تلفیقی تدوین استراتژی بر مبنای تحلیل SWOT و رویکرد مبتنی بر منابع در راستای کسب مزیت رقابتی پایدار |
فهرست اشکال …………………………………………………………..سیزده
چکیده …………………………………………………………………….1
فصل اول: کلیات
1-1 مقدمه………………………………………………………………. 2
1-2 تعریف مسأله و ضرورت انجام تحقیق……………………………. 3
1-3 سؤالات و اهداف پژوهش………………………………………….. 3
1-4 فرضیات مورد آزمون………………………………………………… 4
1-5 روش تحقیق……………………………………………………….. 4
1-6 ساختار گزارش…………………………………………………….. 5
فصل دوم: مروری بر مفاهیم مدیریت استراتژیک و ارتباط آن با مزیت رقابتی
2-1 مقدمه………………………………………………………………. 6
2-2 مدیریت استراتژیک…………………………………………………. 7
2-3 رویکردهای تدوین استراتژی………………………………………. 10
2-3-1 تئوری سازمان صنعتی………………………………………….. 12
2-3-2 رویکرد مبتنی بر سناریو…………………………………………. 12
2-3-3 نگرش جبرگرایی محیطی………………………………………. 13
2-3-4 نگرش اعمال قدرت ……………………………………………….13
2-3-5 نظریه اقتصادی چامبرلین……………………………………….. 13
2-3-6 نظریه اقتضایی…………………………………………………… 13
2-3-7 رویکرد تدوین استراتژی مبتنی بر ذینفعان……………………. 14
2-3-8 تجزیه و تحلیل SWOT…………………………………………..
2-3-9 رویکرد مبتنی بر منابع………………………………………….. 19
2-4 مزیتهای رقابتی…………………………………………………… 27
2-4-1 مزیت رقابتی پایدار ………………………………………………29
2-4-2 چارچوب VRIO……………………………………………………
2-4-3 تعیین وضعیت رقابتی منابع توسط چارچوب VRIO…………..
2-5 جمعبندی………………………………………………………….. 36
فصل سوم: معرفی مدل پیشنهادی تدوین استراتژی
3-1 مقدمه ………………………………………………………………37
3-2 سابقه پژوهش……………………………………………………. 37
3-3 شرح مدل پیشنهادی تدوین استراتژی ………………………….42
3-3-1 تعیین مأموریت و چشمانداز سازمان…………………………. 42
3-3-2 تعیین عوامل چهارگانه………………………………………….. 42
3-3-3 غربالسازی عاملها……………………………………………… 44
3-3-4 حیطه بندی منابع سازمان……………………………………… 44
3-3-5 تعیین منابع در هر حیطه……………………………………….. 44
3-3-6 اجرای چارچوب VRIO……………………………………………
3-3-7 تعیین ارتباطات بین عوامل و منابع در هر حیطه…………….. 45
3-3-8 تعیین اهداف کلان………………………………………………. 47
3-3-9 تعیین گزینه های استراتژی در هر حیطه……………………….. 47
3-3-10 اولویت بندی گزینه ها و انتخاب استراتژی های اصلی……………. 49
3-3-11 هدفگذاری وضعیت رقابتی منابع……………………………… 49
فصل چهارم: پیادهسازی مدل پیشنهادی در شرکت بین المللی مهندسی سیستمها و اتوماسیون
4-1 مقدمه………………………………………………………………. 51
4-2 معرفی شرکت بین المللی مهندسی سیستمها و اتوماسیون….52
4-2-1 تاریخچه شركت…………………………………………………… 52
4-2-2 زمینههای فعالیت شركت ………………………………………..53
4-2-3 اهداف كیفی شركت…………………………………………….. 55
4-2-4 سهامداران، توزیع پرسنل و چارت سازمانی شركت………… 56
4-3 نتایج پیادهسازی مدل پیشنهادی ……………………………….58
4-3-1 تعیین مأموریت و چشمانداز……………………………………. 58
4-3-2 تعیین عوامل داخلی و خارجی………………………………….60
4-3-3 غربال کردن عوامل چهارگانه ……………………………………63
4-3-4 حیطه بندی منابع سازمان…………………………………….. 77
4-3-5 شناسایی منابع………………………………………………… 78
4-3-6 اجرای چارچوب VRIO…………………………………………..
4-3-7 تعیین ارتباطات بین منابع و عوامل چهارگانه………………… 80
4-3-8 تعیین اهداف کلان……………………………………………… 82
4-3-9 تعیین گزینه های استراتژی…………………………………… 82
4-3-10 اولویتبندی گزینه ها و انتخاب استراتژی های اصلی……….. 92
4-3-11 هدفگذاری وضعیت رقابتی منابع…………………………. 109
فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری
5-1 مقدمه…………………………………………………………… 111
5-2 تحلیل و ارزیابی مدل پیشنهادی……………………………… 111
5-2-1 معیار ثبات و سازگاری……………………………………….. 113
5-2-2 معیار هماهنگی……………………………………………… 114
5-2-3 معیار امكانپذیر بودن………………………………………….. 114
5-2-4 معیار منابع و مزیت رقابتی…………………………………. 115
5-2-5 معیار فرایند تدوین و بروز رسانی…………………………… 115
5-2-6 وزن دهی به معیارها……………………………………….. 116
5-2-7 پیاده سازی SAW…………………………………………….
5-3 نتیجه گیری…………………………………………………….. 119
5-4 نوآوریهای تحقیق………………………………………………. 121
5-5 محدودیتهای تحقیق…………………………………………… 122
5-6 پیشنهاد برای تحقیقات آتی………………………………….. 122
پیوست: پرسشنامه های تحلیل عوامل داخلی و خارجی………. 123
پ-1- پرسشنامه تحلیل عوامل داخلی…………………………… 123
پ-2- پرسشنامه تحلیل عوامل خارجی…………………………. 126
مراجع ………………………………………………………………….128
چکیده:
دیدگاه ها و مدلهای مختلفی در زمینه تدوین استراتژی وجود دارد که هریک دارای معایب و مزیتهایی میباشند. یکی از مطرحترین آنها که در کشور ما نیز دارای سابقه زیادی میباشد، تحلیل SWOT است كه همزمان دو محیط داخلی و خارجی را بررسی میكند و با بهره جستن از نقاط ضعف، نقاط قوت، فرصتها و تهدیدهای پیش روی سازمان به تدوین استراتژی می پردازد. اخیراً ایرادها و انتقادات بسیاری به تحلیل SWOT وارد شده است. این مسئله باعث شده که برخی از صاحبنظران از اتمام دوره مفید تحلیل SWOT سخن بگویند. اما با وجود انتقادهایی كه بر این تحلیل وارد می شود، این رویكرد دارای مزایای بسیاری نیز میباشد. یکی از ایرادات عمده تحلیل SWOT عدم تمرکز کافی بر روی مقوله مزیت رقابتی میباشد. یکی از مطرحترین دیدگاه هایی که تمرکز خود را در تدوین استراتژی های سازمان، بر دستیابی به مزیت رقابتی قرار داده است ، دیدگاه مبتنی بر منابع (RBV) میباشد. این دیدگاه توجه خود را بر استفاده از منابع و توانمندیهای سازمان جهت دستیابی به مزیت رقابتی پایدار معطوف نموده است. در این پژوهش یک مدل تدوین استراتژی با تلفیق تحلیل SWOT و رویکرد مبتنی بر منابع ارائه شده است. در توسعهی این مدل ضمن حفظ مزایای هر دو رویکرد مذکور، به حذف معایب عمده آنها نیز پرداخته شده است. توجه به نقش منابع و مزیتهای رقابتی در تدوین استراتژی های سازمان، در کنار عوامل چهارگانه ضعف، قوت، فرصت و تهدید، یکی از جنبه های جدید و مهم این مدل میباشد . همچنین مدل مذکور کارایی بالایی در طبقه بندی منابع سازمان به لحاظ وضعیت رقابتی آنها دارد که به برنامه ریزی جهت ارتقاء منابع و استفاده بهینه از آنها کمک شایانی می کند. این تحقیق یکی از محدود پژوهشهایی است که در آن مبانی رویکرد مبتنی بر منابع به صورت کاربردی مورد توجه واقع شده است و می تواند به سازمانهای مختلف در تدوین استراتژی کمک نماید. مدل مذکور در شرکت بین المللی مهندسی سیستمها و اتوماسیون پیادهسازی شده است که نتایج آن نشانگر کارایی مدل در تدوین استراتژی های سازمانی میباشد.
فصل اول: کلیات
1-1- مقدمه
آنچه در دنیای امروز، شركتها و سازمانها را با دنیای چند دهه قبل آنها متمایز میكند، محیط ناپایدار و پیچیده، رقابت فزاینده، تغییرات و تحولات سریع، پیشرفتهای تكنولوژیكی، توسعه روزافزون ارتباطات و مبادلات سریع اطلاعات و … می باشد. سازمانها به منظور موفقیت و بقا در چنین محیطی نیازمند استفاده از اصول نوین برنامه ریزی و مدیریت هستند. یکی از مقولاتی که در چند دهه اخیر توجه بسیاری از سازمانها را به خود معطوف نموده است، بحث برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک است. برنامهریزی استراتژیک به سازمان این امكان را میدهد كه به شیوهای خلاق و نوآور عمل كند و برای شكل دادن به آیندة خود به صورت انفعالی عمل ننماید.
برنامه ریزی استراتژیک از سه فاز تدوین، اجرا و ارزیابی استراتژیها تشکیل شده است. دیدگاه ها و مدلهای مختلفی در زمینه تدوین استراتژی وجود دارد که هریک دارای معایب و مزیتهایی میباشند. در این پژوهش به دنبال این هستیم که با تلفیق و استفاده توأم از مزایای تحلیل SWOT و رویکرد مبتنی بر منابع (RBV[1]) به الگویی کارا برای تدوین استراتژی های سازمان دست پیدا کنیم.
2-1- تعریف مسأله و ضرورت انجام تحقیق
دیدگاه ها و مدلهای مختلفی در زمینه تدوین استراتژی وجود دارد که هریک دارای معایب و مزیتهایی میباشند. یکی از مطرحترین آنها که در کشور ما نیز دارای سابقه زیادی میباشد، تحلیل SWOT است كه همزمان دو محیط داخلی و خارجی را بررسی میكند و با بهره جستن از نقاط ضعف، نقاط قوت، فرصتها و تهدیدهای پیش روی سازمان به تدوین استراتژی می پردازد. اخیراً ایرادها و انتقادات بسیاری به تحلیل SWOT وارد شده است. برخی از این ایرادها به محتوا و برخی دیگر به فرایند استفاده از این تحلیل برمیگردد. این مسئله باعث شده که برخی از صاحبنظران از اتمام دوره مفید تحلیل SWOT سخن بگویند. اما با وجود انتقادهایی كه بر این تحلیل وارد می شود، این رویكرد دارای مزایای بسیاری نیز میباشد. یكی از امتیازات تحلیل SWOT را می توان كوشش آن در اتصال عوامل داخلی و خارجی برای تولید یک استراتژی جدید بیان كرد. از دیگر مزایای بكارگیری تحلیل SWOT در سازمانها این است كه به مدیران بینشی میدهد تا بخشهای مختلف سازمان را به خوبی شناخته، بررسی و ممیزی كنند و در نهایت اقدامات مؤثرتری را انجام دهند. از این رو صاحبنظران زیادی این تحلیل را به عنوان یکی از سودمندترین روشهای تدوین استراتژی میدانند.
یکی از ایرادات عمده تحلیل SWOT عدم تمرکز کافی بر روی مقوله مزیت رقابتی میباشد. دیدگاه های مختلفی وجود دارند که تمام تمرکز خود را در تدوین استراتژی های سازمان، بر روی دستیابی به مزیت رقابتی قرار دادهاند. یکی از جدیدترین و مطرحترین این دیدگاه ها، دیدگاه مبتنی بر منابع (RBV) میباشد. این دیدگاه توجه خود را بر استفاده از منابع و توانمندیهای سازمان جهت دستیابی به مزیت رقابتی پایدار معطوف نموده است. ترکیب صحیح دیدگاه مبتنی بر منابع با تحلیل SWOT می تواند ابزاری ایجاد کند که از مزایای توأم تحلیل SWOT و دیدگاه مبتنی بر منابع برخوردار باشد.
در این تحقیق هدف آن است که علاوه بر استفاده از دیدگاه مبتنی بر منابع جهت افزایش کارایی تحلیل SWOT در زمینه دستیابی سازمان به مزیت رقابتی پایدار، با شناخت دقیق معایب تحلیل SWOT و بر طرف نمودن آنها با روشها و ابزارهای موجود، الگویی کارا جهت تدوین استراتژی های سازمان حاصل گردد.
3-1- سوالات و اهداف پژوهش
سؤالات اساسی که در این پژوهش به دنبال یافتن پاسخ آنها هستیم، عبارتند از:
– آیا تحلیل SWOT و رویکرد مبتنی بر منابع میتوانند در کنار یکدیگر به عنوان الگویی تلفیقی برای تدوین استراتژی به کار گرفته شوند؟
– آیا استفاده از دیدگاه مبتنی بر منابع جهت افزایش کارایی تحلیل SWOT در زمینه دستیابی سازمان به مزیت رقابتی پایدار مؤثر خواهد بود؟
– آیا الگوی تلفیقی مذکور از کارایی مناسبی برای تدوین استراتژی های سازمانی برخوردار است؟
بر اساس سؤالات مذکور، اهداف اصلی این پژوهش به شرح زیر میباشد:
– استفاده از دیدگاه مبتنی بر منابع جهت افزایش کارایی تحلیل SWOT در زمینه دستیابی سازمان به مزیت رقابتی پایدار
– دستیابی به الگویی کارا جهت تدوین استراتژی های سازمانی
4-1- فرضیات مورد آزمون
در این پژوهش، به دنبال مطالعه و بررسی فرضیات زیر هستیم:
1- بکارگیری دیدگاه مبتنی بر منابع می تواند کارایی تحلیل SWOT را در زمینه دستیابی سازمان به مزیت رقابتی افزایش دهد.
2- تلفیق تحلیل SWOT و رویکرد مبتنی بر منابع می تواند منجر به افزایش کارایی استراتژی های تدوین شده گردد.
5-1- روش تحقیق
در این پژوهش ابتدا با انجام مطالعات کتابخانهای، اطلاعات لازم در مورد برنامه ریزی استراتژیک، مدلها و رویکردهای تدوین استراتژی (خصوصاً تحلیل SWOT رویکرد مبتنی بر منابع) و مزیت رقابتی جمعآوری شده و در مرحله بعد به بسط تئوریک مدل تلفیقی بر اساس تحلیل SWOT و رویکرد مبتنی بر منابع پرداخته خواهد شد. سپس به منظور بررسی اعتبار مدل، نتایج پیادهسازی آن در شرکت بین المللی مهندسی سیستمها و اتوماسیون به عنوان مطالعه موردی بررسی خواهد شد.
این پژوهش از نوع توصیفی میباشد و از حیث روش جزء تحقیقات مطالعه موردی قرار دارد.
6-1- ساختار گزارش
گزارش پژوهش حاضر در پنج فصل تهیه گردیده است. فصل اول به کلیات تحقیق شامل تعریف مسأله و ضرورت انجام تحقیق، سؤالات و اهداف پژوهش، فرضیات مورد آزمون و روش تحقیق اختصاص دارد. در فصل دوم ادبیات موضوع بررسی خواهد شد و در فصل سوم مدل تلفیقی تدوین استراتژی معرفی خواهد شد. فصل چهارم به شرح تفصیلی نتایج پیادهسازی مدل در سازمان مورد بررسی اختصاص دارد و در فصل پنجم به بررسی و ارزیابی نتایج، اعتبارسنجی مدل و نتیجه گیری کلی پرداخته خواهد شد.
فصل دوم: : مروری بر مفاهیم مدیریت استراتژیک و ارتباط آن با مزیت رقابتی
1-2- مقدمه
پس از انقلاب صنعتی در غرب، مسأله عمدهای كه شركتها با آن گریبانگیر بودند، امور مالی شركت، نحوه برنامه ریزی ، سازماندهی و هدایت آن جهت سودآور نگه داشتن سازمان بود. چرا كه در این زمان شركتها با تغییرات زیاد محیطی مواجه نبودند و تقاضا بسیار بیشتر از عرضه برای تولید آنها وجود داشت و هر چه كه تولید میكردند به فروش میرفت. بنابراین تنها دغدغه و تمركز آنها بر تهیه بودجه مالی با افق زمانی یکساله بود. بر همین اساس به “بودجه ریزی و کنترل مالی” روی آوردند.
در دهه 1950 ، شركتها كمكم با ورود تعداد زیاد رقبا، كاهش تقاضا، افزایش آگاهی مشتریان، تحولات محیطی و… مواجه شدند. در چنین وضعیتی تمركز صرف بر امور مالی و تأكید بر برنامه ریزی مالی ممكن بود سازمانها را به سرمنزل مقصود نرساند. بر این اساس سازمانها متوجه شدند كه باید از افق زمانی یکساله به افق زمانی بلندمدتتر رو آورده و دست به پیشبینی آینده بزنند، چرا كه در غیر این صورت ممكن بود با رویدادهای پیش بینی نشدهای مواجه شوند كه خطرات زیادی برای آنها ایجاد كند. از این رو “برنامه ریزی بلندمدت” یا “برنامه ریزی مبتنی بر پیش بینی فروش” شکل گرفت.
از دهه 1960 به بعد تغییرات محیطی زیادی رخ داد و رقابت در بازار شدت بیشتری گرفت. در این زمان با توجه به پیچیدگی و عدم ثبات و اطمینان محیطی، امکان پیش بینی صحیح آینده بر مبنای روند گذشته مقدور نبود. در دهه 1970 بحث شکستن سازمانهای بزرگ به واحدهای مستقل کوچک توسط شرکت جنرال استیل مطرح گردید و “برنامه ریزی در واحدهای استراتژیک کسب و کار[1]” شکل گرفت. در این واحدهای کوچک خودمختار، به دلیل پیچیدگیهای کمتر سازمانی و مدیریتی، امکان برنامه ریزی به صورت کاراتری فراهم گردید.
اگرچه هریک از واحدهای کسب و کار ممکن بود سودآور عمل نمایند، اما در مجموع ایجاد همگرایی بین اهداف و عملکرد این واحدها تا حدی مشکل بود، از این رو مفهوم جدیدی تحت عنوان “برنامه ریزی استراتژیک کسب و کار[2]” مطرح گردید. در این روش، برنامه ریزی نه تنها در سطح واحدهای استراتژیک کسب و کار ، بلکه در سطح یک بنگاه اقتصادی مد نظر بود. این روش که در دهه 1980 معرفی گردید، امکان برقراری ارتباط بین واحدهای استراتژیک کسب و کار و واحدهای وظیفه ای را از طریق برنامه ریزی در سطوح مختلف مدیریتی میسر ساخت. در واقع طی این روش، برنامه ریزی در سه سطح بنگاه[3]، کسب و کار[4] و وظیفه ای[5] صورت میپذیرد.
در مسیر تکاملی فرایند برنامه ریزی، در دهه 1980 بحث “مدیریت استراتژیک” مطرح شد. مدیریت استراتژیک مفهوم برنامه ریزی را در ارتباط با سایر اجزای سازمانی نظیر فرهنگ، ساختار، فرایندها و سیستمها میبیند. در واقع در صورت عدم توجه به سایر اجزای سازمان، فرایند برنامه ریزی ممکن است منجر به شکست شود.
در این فصل ضمن توصیف مفاهیم مدیریت استراتژیک به شرح رویکردهای مختلف آن با تمرکز بر رویکردهای SWOT و مبتنی بر منابع پرداخته و مطالبی در مورد مزیت رقابتی بیان میگردد.
2-2- مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک عبارتست از : “تصمیمات و فعالیتهای یکپارچه شده در جهت تدوین، اجرا و ارزیابی استراتژی های مؤثر”[1]. مدیریت استراتژیک به سازمان این امكان را میدهد كه به شیوهای خلاق و نوآور عمل كند و برای شكل دادن به آیندة خود به صورت انفعالی عمل ننماید. این شیوه برنامه ریزی باعث میشود كه سازمان دارای ابتكار عمل بوده و فعالیتهایش به گونهای درآیدكه به صورتی مبتکرانه و پیشگامانه در صنعت مربوطه اعمال نفوذكند (نه اینكه تنها در برابركنشها واكنش نشان دهد) و بدینگونه سرنوشت خود را رقم زده وآینده را تحت كنترل خود درآورد .
از نگاه کلی، منفعت اصلی مدیریت استراتژیك، كمك به سازمان برای انتخاب راهها یا گزینههای استراتژیک از طریق روشهای منظمتر، معقولتر و منطقیتر میباشد. بدینگونه سازمان می تواند استراتژی های بهتری را تدوین نماید.
یكی از هدفهای اصلی مدیریت استراتژیك، ایجاد تفاهم و تعهد هرچه بیشتر مدیران و كاركنان میباشد. به باور بعضی از استراتژیستها مسئله تفاهم از مهمترین منافع مدیریت استراتژیک است و حتی در مواردی تعهد پس ازآن قرار میگیرد[2].
سازمانها با پی بردن به این واقعیت كه برنامه ریزی باید با مشاركت كاركنان و مدیران سطوح پائینتر انجام شود، میكوشند فرایند مدیریت استراتژیک را هرچه بیشتر غیرمتمركز نمایند. در سازمانهایی که مدیریت بر پایه برنامه ریزی استراتژیک عمل می کند، برنامهریزی غیرمتمركز بوسیله مدیران صف، جایگزین برنامهریزی متمركز بوسیله مدیران ستادی شده است. فرایند مزبور مبتنی بر فعالیتهایی است كه در زمینه یادگیری، كمك كردن، آموزش دادن و حمایت نمودن انجام میشود و تنها درچارچوب یا قالب كاغذبازیهایی نیست كه بین مدیران ارشد اجرایی انجام میگیرد .
درمورد منافع اقتصادی، نتیجه تحقیقات نشان میدهدكه سازمانهایی كه از مدیریت استراتژیک استفاده میكنند (درمقایسه با سازمانهایی كه از این شیوه مدیریت یا مفاهیم آن استفاده نمیكنند) سودآورترند[2]. سازمانهایی كه عملكردی عالی دارند بصورتی منظم برنامهریزی میكنند تا همواره آماده رویارویی با نوسانات وتغییراتی باشندكه درمحیطهای داخلی و خارجی سازمان رخ میدهند. سازمانهایی كه سیستمهای برنامهریزی آنها با تئوری مدیریت استراتژیک همخوانی زیادی دارد معمولاً در دورههای بلندمدت، از نظر مالی عملكرد بسیار بهتری داشته و با توجه به انتظاراتی كه از نتایج كوتاهمدت و بلندمدت دارند، تصمیماتی آگاهانهتر اتخاذ مینمایند. از سوی دیگر اغلب سازمانهایی كه عملكردی ضعیف دارند، عموماً شرایط آینده را پیشبینی نمیكنند و به فعالیتهایی با دید كوتاهمدت میپردازند که بازتابی از شرایط احتمالی آینده نیست[2].
منافع غیراقتصادی برنامهریزی و بالتبع آن مدیریت استراتژیک این است که علاوه بر اینكه به سازمانها كمك میكند تا دچار مشكلات مالی نشوند، منافع محسوس دیگری مانند افزایش آگاهی آنها از تمهیدات خارجی، دركی بهتراز استراتژیهای سازمانهای رقیب، افزایش بهرهوری كاركنان، كاهش مقاومت در برابر تغییرات و … را در پی دارد. مدیریت استراتژیک بر میزان توانایی سازمان برای جلوگیری از بروز مسائل میافزاید، زیرا این شیوه مدیریتی باعث میشود كه روابط متقابل بیشتری بین مدیران بخشها و دوایر گوناگون ایجاد شود. این رابطه متقابل یا تعامل، سازمانها را قادر میسازدكه مدیران وكاركنان خود را تقویت (تغذیه فكری) نمایند، زیرا آنها در تعیین هدفهای سازمانی سهیم میشوند و به آنها تفویض اختیار میشود تا خدمات و محصولات بهتری را ارائه نمایند و به نقشی كه در امور ایفا مینمایند ارج نهاده می شود[2].
همانطور که قبلاً بیان شد، مدیریت استراتژیک از سه فاز عمده زیر تشکیل شده است:
الف : تدوین استراتژیها
ب : اجرای استراتژیها
ج: ارزیابی استراتژیها
در مرحله تدوین استراتژیها، مأموریت شرکت تعریف شده، عواملی که در محیط خارجی سازمان را تهدید می کنند یا فرصتهایی را به وجود میآورند، همچنین نقاط ضعف و قوت داخلی سازمان شناسایی میگردند. سپس اهداف بلندمدت تعیین شده، استراتژی های گوناگون جهت نیل به اهداف بررسی میشوند و استراتژی های خاص که تأمینکننده اهداف هستند، انتخاب میگردند[2]. برخی از مسائلی که در زمینه تدوین استراتژی مطرح میشوند عبارتند از: تعیین نوع فعالیتی که شرکت میخواهد به آن بپردازد، فعالیتهایی که میخواهد از آنها خارج شود، شیوه تخصیص منابع، تصمیم گیری درباره گسترش دادن یا متنوع ساختن فعالیتها، تصمیم گیری درباره ورود به بازارهای بینالملل یا گسترش بازار داخلی، تعیین این که آیا شرکت بر آن است که در شرکتهای دیگر ادغام شود یا یک مشارکت تشکیل دهد، شیوه مصون ماندن از حرکات تند شرکتهای رقیب و… .
بعد از تدوین و آماده نمودن برنامه های استراتژیک، اولین فعالیتی که باید انجام گیرد سازماندهی استراتژیها برای اجرای موفقیت آمیز آنهاست. اجرای استراتژیها ایجاب می کند که سازمان هدفهای سالانه در نظر بگیرد، سیاستها را تعیین کند، در کارکنان ایجاد انگیزه نماید و تخصیص منابع را به گونه ای انجام دهد که استراتژی های تدوین شده به اجرا درآید. همچنین توجه به فرهنگ سازمانی و به وجود آوردن ارزشهای مشترک در راستای پِیادهسازی استراتژی های تدوین شده، یکی از عوامل مهم در اجرای موفقیت آمیز استراتژیها به شمار میآید[1].
مرحله ارزیابی استراتژیها، چگونگی روند اجرای استراتژیِها و میزان موفقیت در اهداف و برنامهها را نشان خواهد داد. در این مرحله عوامل داخلی و خارجی که پایه و اساس استراتژی های کنونی قرار گرفته اند بازبینی میشوند، عملکردها مورد سنجش قرار میگیرند و اقدامات اصلاحی لازم صورت میپذیرد.
در این تحقیق تمرکز اصلی بر روی فاز تدوین استراتژیها میباشد. مدلها و رویکردهای مختلفی به منظور تدوین و استخراج استراتژی های سازمان وجود دارد که در ادامه به توضیح مفصل آنها میپردازیم.
[1] SBU: Strategic Business Unit
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1399-09-30] [ 12:48:00 ب.ظ ]
|