رفتار ضد اجتماعی

 

در دوره نوجوانی آرام آرام شخصیت نوجوان پس از طی سلسله بحران­های گوناگون از هر لحاظ شکفته می­ شود و شخصیت وی در جست و جوی تعادل جدیدی است، وظیفه روانشناختی اصلی در این مرحله سازش دادن شخصیت با شرایط جدیدی است که بر اثر تغییرات بدنی به وقوع پیوسته است و از این زاویه ‌می‌توان پدیده روانی مشخص­کننده بلوغ را به منزله اقداماتی در جهت بازسازی تعادل از دست رفته دانست. اگر عوامل تأثیر­گذار بر شخصیت شکل­یافته کودک(والدین، خانواده، محیط اجتماعی، فرهنگ و …) به گونه ­ای سازمان یافته باشند که در هویت­یابی و همانندسازی نوجوان را یاری کنند، مسایل حاد بروز نخواهد کرد، اگر این عوامل بحران ‌را تشدید کنند، نوجوان، آسیب­پذیر و مستعد نابهنجاری و یا به بیان مشخص­تر رفتار ضداجتماعی خواهد شد. در طی دو دهه اخیر”رفتارهای ضداجتماعی” در نوجوانان توجه محققان زیادی را به خود جلب ‌کرده‌است زیرا گزارش­های زیادی از افزایش بزهکاری نوجوانان و جوانان، مصرف و سوء­مصرف مواد، خشونت و … خبر می­ دهند(سهرابی و حسنی، ۱۳۸۶).

 

روابط خانوادگی، اجتماعی و مدرسه­ای

 

محیط خانواده اولین محیطی است که الگوهای جسمی، عاطفی و شخصیتی فرد در آن پی­ریزی می­ شود و نقش مهمی در تعالی و پیشرفت فرد دارد. وظیفه خانواده مراقبت از فرزندان و تربیت آن ها، برقراری ارتباط سالم اعضا با هم و کمک به استقلال فرزندان است. با توجه به نقش حیاتی خانواده در تربیت فرزندان،هر گونه اقدام تربیتی باید از خانواده آغاز شود. از سوی دیگر، نقش والدین برای یادگیری مادام­العمر ضروری و اساسی است. تعلیم و تربیت فراهم کردن شرایط مساعد و مناسب برای بروز و ظهور استعدادها و توانمندی­هایی است که در نهاد آدمیان وجود دارد و ‌به این اعتبار زمینه ­های تربیت فرزندان عبارتند از: خانه، مدرسه و جامعه. تحقیقات نشان داده است که فضای فرهنگی و تربیتی خانه و معیارها و ارزش­هایی که پدران و مادران در خانهبرقرار ‌می‌کنند و برداشت آن ها از مدرسه از جمله مهم­ترین عوامل مؤثر در پیشرفت تحصیلی، پرورشی و دانش ­آموزان است. ستیر[۷۱](۱۹۷۷) معتقد بود که مشکلات در خانواده از سه جنبه ناشی می­ شود: ۱) نادانی اعضای خانواده ‌در مورد نقش، وظایف و مراحل رشد، ۲) ارتباطات نادرست و ۳)ارزش­های متضاد(حقیقتیان و همکاران، ۱۳۹۰).

 

والدین توانا کسانی هستند که از دانایی و توانایی لازم برای تربیت فرزندان برخوردار باشند. خانواده­ای سالم و پویا است که میان والدین و فرزندان رابطه­ای انسانی و دوستانه حاکم باشد. این ارتباط در پیشگیری از گرایش فرزندان به انحرافات اجتماعی و افت تحصیلی آنان مؤثر است. در دوره نوجوانی، نوجوان با دو مسأله اساسی درگیر است: بازنگری و بازسازی ارتباط با والدین، بزرگسالان و جامعه و بازسازی و بازشناسی خود به عنوان یک فرد مستقل. اگر کانون خانواده دربرگیرنده محیط سالم و سازنده و روابط گرم و تعامل بین فردی صمیمی باشد، موجب رشد و پیشرفت همه جانبه اعضای خانواده می­ شود. ارتباط سازنده در خانواده بستگی به توانایی اعضای خانواده در برقراری ارتباط مؤثر و اتخاذ دیدگاهی مثبت نسبت به همدیگر دارد. صنعتی شدن و شهرنشینی، ساختار خانواده را متحول کرده و نیازها و انتظارات جدیدی را آفریده است. بزرگترین مشکل انسان­ها فقر ارتباطی و ناهماهنگی میان والدین و فرزندان است. به خاطر داشته باشیم که نوجوانان و جوانان امروز بیش از گذشته به روابط محبت­آمیز، حمایت رفیقانه، هدایت حکیمانه، منطق و صلابت شخصیت، بردباری و صبوری والدین و مصونیت عاطفی نیاز دارند(شماعی­زاده و احمدی، ۱۳۸۷)

 

 

نوجوانان به دلیل دوره­ خاص رشد خود با رویدادهای انتقالی بسیاری از نظر بیولوژیکی، تحصیلی و اجتماعی رو به رو می­شوند. آنان می­بایست راه ­حل­هایی برای حل مشکلات و مقابله با آن­ها بیابند. تغییرات عمیق و تحولات سریع دوران نوجوانی از یک طرف و بحران­های اجتماعی و کاهش شبکه­ روابط اجتماعی و خانوادگی از سویی زمینه­ ساز بروز مشکلات زیادی در نوجوانان می­ شود. در این میان مشکلات خانوادگی و ارتباط با همسالان، انتقاد معلمان، مشکلات تحصیلی و… برای دختران بیشتر از پسران مشکل ایجاد می­ کند. نوجوانانی که در روابط اجتماعی کارآمدی خود را مثبت یا بالا ارزیابی ‌می‌کنند، کمتر احساس ناتوانی ‌می‌کنند، با پیامدهای دردناک اعّم از جسمی و روانی، سازگاری بهتری دارند و در تعاملات اجتماعی با خانواده، هم­کلاسی­ها و سایرین مشکلات کمتری دارند(آقامحمدی و همکاران، ۱۳۹۰). نوجوانانی که در خانواده و اجتماع خود روابط مساعدی با اطرافیان خود دارند، از روابط مدرسه­ای مساعدی در محیط مدرسه برخوردارند. ‌بنابرین‏ داشتن روابط مؤثر در محیط خانه، اجتماع و مدرسه، شرایط سازگاری اجتماعی دانش ­آموزان را فراهم می­ کند.

 

۲-۱-۲-۲-پایه­ های نظریه سازگاری اجتماعی

 

نظریه ­ها، راهنمای روان­شناسان اجتماعی در انتخاب موضوع­های اصلی برای پژوهش و طرح­ریزی مطالعه می­باشند. آن­ها چهارچوب­های منطقی خاصی هستند که جنبه­ های گوناگون رفتار و تفکر اجتماعی را تبیین ‌می‌کنند. پیش ­بینی­های ناشی از نظریه ­ها به وسیله­ تحقیق به محک آزمایش گذاشته می­ شود، اگر تأیید شد، اعتماد به درستی نظریه افزایش می­یابد و اگر رد شد، چنین اعتمادی کاهش می­یابد. عمومأ نظریه ­ها در پژوهش­های روان­شناسی نقش قاطع سودمندی دارند.سازگاری اجتماعی در سال‌های اخیر جایگاه ویژه­ای در پژوهش­های مربوط به جامعه ­شناسی، روانشناسی، علم سیاست و تجارت به خود اختصاص داده است. این دانش بشری به دنبال آن است تا رابطه میان فرد و جامعه را تبیین کند و میزان تأثیر هر یک را بر دیگری بررسی نماید. بر این اساس، نظریه­ های گوناگونی پدید آمده­اند که با شاخص­ های خاصی به پژوهش در این زمینه­ ها می ­پردازد(شکری، ۱۳۸۹: ۱۲).

 

نظریه روان­پویشی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...