تصویر (۲-۱) : دیدگاه جاکوبز ‌در مورد اجرای CPTED در خیابان و مغازه

 

اسکلامو آنجل[۳۳]:

 

از دیگر نظریه پردازان، می توان از اسکلامو آنجل که همواره تأکید بر اهمیت محیط کالبدی برای پیشگیری از جرم داشت، نام برد. آنجل بر آن بود که با مشخص کردن حدود مالکیت، کاهش و یا افزایش دسترسی به محل و انجام اقداماتی در خصوص نظارت و مراقبت شهروندان و پلیس که از طریق محیط کالبدی صورت می‌گیرد، در کاهش جرایم تأثیر مستقیم اعمال نمود (صالحی، ۲۷:۱۳۹۰).

 

آنجل با کتاب «کاهش جرم از طریق طراحی شهری» خاطر نشان کرد که چگونه شهروندان می‌توانند در جلوگیری از وقوع جرم نقش فعّالی را ایفا کنند، او بیان کرد که استفادۀ بسیار زیاد از یک قسمت شهر، توسط مردم موجب افزایش تعداد ناظران و شاهدان می شود (تصویر ۲-۲). همچنین تراکم پایین کاربری های یک منطقه و محیط سبب کاهش تعداد قربانیان بالقوه ناشی از ارتکاب جرم می شود که هر دو عامل فوق می‌توانند منجر به ایجاد مانع برای ارتکاب جرم شوند. ولی از طرف دیگر، در مناطق مذبور، به سبب عدم وجود شاهدان کافی، امکان وقوع جرم افزایش می‌یابد (صالحی، ۲۷:۱۳۹۰).

 

 

 

تصویر (۲-۲) : دیدگاه آنجل ‌در مورد اجرای CPTED در خیابان

 

کتاب آنجل ‌به این امر اشاره داشت که چگونه شهروندان می‌توانند نقش فعالی در پیشگیری از جرم داشته باشند. وی کار خود را با مشخص کردن محیط هایی که در آن ها قابلیت ایجاد فرصت برای ارتکاب جرم بیشتر بود، آغاز کرد. وی بر این عقیده بود که بعضی از مناطق از میزان جرایم بیشتر در مقایسه با مناطق دیگر برخوردارند، زیرا این مناطق فرصت بیشتری برای مجرمان در جهت ارتکاب جرم فراهم می آورند. به عبارت دیگر مجرمان، آماج های مورد نظر خود را انتخاب می نمایند و در این فرایند، تلاش و خطر رسیدن به نتیجۀ حاصله را کاملاً مورد ارزیابی قرار می‌دهند. هر چه فرصت و احتمال رسیدن به نتیجۀ حاصله به طور بالقوه بیشتر باشد، احتمال اینکه حداقل یک آماج، بزه دیده شود، بیشتر است (نیومن[۳۴]، ۱۳۲:۱۹۷۳).

 

همان طور که می بینیم در این دهه، بیشتر فعالیت ها مبتنی بر اثبات رابطه میان محیط فیزیکی و جرم قرار داده شده است. در این دوره با بهره گرفتن از اصول شهر سازی و طراحی آن دوره که مبتنی بر خیابان های خلوت و عدم تعامل مردم و اهالی با یکدیگر و عدم نظارت طبیعی بر محله بوده است، آغاز می شود و سپس مفاهیم اولیه CPTED در این دوره شکل می‌گیرد. در واقع این دوره را می توان دورۀ انتقاد از وضع موجود و تأکید بر توجه به نقش محیط دانست.

 

۲-۵-۲- دهۀ ۷۰ :

 

سی.ری جفری[۳۵]:

 

جفری در اصل عبارت «پیشگیری ازجرم از طریق طراحی محیطی» (CPTED) را ابداع کرد. او همچنین چندین کتاب مؤثر در زمینه جرم و عوامل آن نوشت. اگر چه او اخیراًً اظهار داشت، که ابتکار CPTED مدرن اساس کار نیومن است تا کار خودش(صالحی ۴۰:۱۳۹۰).

 

جفری در کتاب «پیشگیری بزهکاری از طریق طراحی محیطی» پیشنهاداتی برای طراحی شهری ارائه نمود و برای اصلاح طراحی خیابان­ها، پارک­ها، ترمینال­ها، بزرگراه­ها و… نکاتی بیان کرد تا بدین طریق و با بهره گرفتن از این شیوه طراحی، فرصت­های بزهکاری کاهش یابد و از وقوع بزه پیشگیری شود(جیسون، ۶:۱۳۸۷).

 

اسکار نیومن[۳۶]: (نظریه فضای قابل دفاع[۳۷])

 

نظریه فضای قابل دفاع اسکار نیومن نیز یک نظریه مهم است. تمام آثار قبلی به ویژه آثار جاکوبز، در اثر اسکار نیومن در سال ۱۹۷۲ تحت عنوان «فضای قابل دفاع» به اوج خود رسیدند. در سال ۱۹۷۰ و در راستای اندیشه‌های پیشگیری جرم از طریق طراحی محیط، نیومن دیدگاه فضای مقاوم در برابر جرم (فضای قابل دفاع) را مطرح نمود. به نظر وی این ایده به طراحان محیط شهر کمک می‌کند در ساخت فضاهای کالبدی، به نوعی شهروندان را در کنترل رفتارهای اجتماعی سهیم نمایند. نیومن در این نظریه به خودیاری مردم، بیش از مداخلۀ دولت اهمیت می‌دهد و همچنین به قابلیت طراحی کالبدی در افزایش سطح نظارت طبیعی مردم توجه بسیار ‌کرده‌است (رحمت، ۱۱۱:۱۳۸۸).

 

نیومن بر خلاف جاکوبز از توصیف و تجزیه و تحلیل کمی رابطه میان اشکال خاص طراحی و جرم، گامی فراتر نهاد و پیشنهاد های ارزشمندی را در زمینۀ جزئیات طراحی محیط به منظور ایجاد فضای قابل دفاع از طریق افزایش نظارت و مراقبت و کاهش تعداد راه های فرار مجرمین ارائه نمود. جاکوبز بر مراقبت به معنای عام آن تأکید داشت، در حالی که نیومن عقایدش را دربارۀ مراقبت و کاربرد محیط و حمایت از محیط کالبدی بر سلسله مراتبی که در بر دارنده چهار منطقه که حدود آن ها به وسیلۀ حصارهایی تعیین شده است بنا نهاد(تصویر ۲-۳) :

 

۱- فضای عمومی

 

۲- فضای نیمه عمومی

 

۳- فضای نیمه خصوصی

 

۴- فضای خصوصی (روزبنام و ویولیس، ۴۴:۱۳۷۹)

 

 

 

تصویر (۲-۳) : فضای قابل دفاع: که اصول مهم آن را اسکار نیومن طراحی کرد

 

 

 

طبق نظریات نیومن بازداشتن از ارتکاب جرم و کاهش جرایم یعنی:

 

– توانمندی طراحی کالبدی در ایجاد یک «قلمرو حس مالکیت در فرد» (تقویت غریزۀ طبیعی مالکیت و قلمرو)

 

– توانمندی طراحی کالبدی در ایجاد موقعیت نظارت و مراقبت شهروندان

 

– قادر بودن طراحی کالبدی در آگاهی دادن به جدایی حریم های عمومی از خصوصی و نیمه عمومی و نیمه خصوصی

 

– توانمندی طراحی کالبدی محیط در تشویق شهروندان به حضور در فضاهای عمومی و حفظ آزادی رفت و آمد به مکان های عمومی و حفظ اموال شخصی

 

– توانمندی طراحی کالبدی به سخت کردن اهداف مجرمانه و منصرف شدن آن ها از ارتکاب جرم

 

– توانمندی طراحی کالبدی به ترغیب حس مسئولیت پذیری شهروندان نسبت به فضاهای عمومی (حشمتی، ۴۴:۱۳۸۲)

 

این اصول بعد ها توسط دیگران برای پوشش زیرمقوله ها و مفاهیم مرتبط تکمیل شدکه به طور اصولی بر روی “قلمرو”، “نظارت”، “تعریف مرز” و “کنترل دسترسی” به عنوان اصول اساسی فضای قابل دفاع تمرکز کردند (اشنایدر[۳۸] و تدکچین[۳۹]، ۹۲:۲۰۰۲).

 

نیومن فضای قابل دفاع را این گونه تعریف می‌کند:

 

«فضای قابل دفاع»، واژها ی برای سلسله ای از نظام های فضایی شامل، موانع واقعی و نمادین، حوزه های نفوذ تعریف شده و امکان مراقبت بیشتر است که به همراه هم یک محیط را به کنترل اهالی در می آورد. «فضای قابل دفاع» در یک محیط به گونه ای سامان داده می شود که امنیت اهالی، همسایگان و دوستان را تأمین کند. ‌بنابرین‏ «فضای قابل دفاع»، فضایی است که تشخیص و کنترل فعالیت ها را برای اهالی آسان می‌سازد (صالحی، ۲۹:۱۳۹۰).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...