خانواده مفهوم کلی خود پدیده ای جهانی است که در هرجا وجود دارد و حالتی همه شمول و فراگیر دارد زیرا به آن دسته نیازهای آدمی پاسخ می گویید که برای تمامی نوع بشر مشترک هستند و لذا گسترده جغرافیا هرکجا که انسان زیست می کند و در عمق تاریخ تا آنجا که نشانی از حیات مشاهده می شود خانواده وجود داشته است(محدث1372).

در خانواده در مواردی باعث میگردد که بنیاد خانواده دیگر شبه خانواده های دیگر نباشند به شکل تک والدینی و یا بدون وجود والدین زندگی کودکان ادامه پیدا کند این امر در بین کودکان طلاق مشاهده می شود.همه کودکان در طی فرایند اجتماعی شدن با کمک والدین ارزشها و معیارها رفتاری که فرهنگشان از آنها انتظار می رود می آموزند.والدین در انتقال معیارهای خود دارند .پدر و مادرها الگوهای فرهنگی و ارزشهای جامعه خود را درست همانطور که از طرف والدین،معلمین و دیران بر آنها تحمیل شده است به کودک خود منتقل می کنند. کودکی همراه با رشد خود ارزشها ،آرمانها ،گرایشها اجتماعی و طرحی از نقش خود را در اشیا و امور و در طی رابطه با آنها پیدا می کند(استافورد،1377).

بسیاری از والدین در زمان و فضای مشترکی با فرزندان به سر می برند اما فرزندان خود را نمی شناسند یا درک نمیکنند. امروز در جامعه ما والدین زیادی با مشکل طلاق رو به رو هستند در این بین کودکانی وجود دارند و البته شیوه فرزند پروری این والدین بسیار متفاوت تر است(لندرث 1390).

پژوهش حاضر در پی یافتن تاثیر بازی درمانی به والدین طلاق و رابطه آن با سبک فرزند پروری و تعامل مادران است.

 

1-2 بیان مسأله

خانواده مثل هر پدیده دیگری در مقطعی از زمان متولد می شود و در مقطع زمانی دیگر به پایان می رسد. چرخه زندگی خانواده به مراحل مختلف رشد و تحول خانواده ای اشاره دارد که معمولا با ازدواج دو بزرگسال غیر همجنس شروع و تا مرگ و جدایی دائمی آنها ادامه دارد.( زهراکار کیانوش، جعفری فروغ ،1389)

با تولد فرزند خانواده دستخوش تغییرات زیادی می شود و نقش های زوجین گسترده تر می گردد یعنی علاوه بر نقش همسر، باید نقش والدینی را نیز ایفا کنند. مهمترین نقش والدینی زوجین ، فرزند پروری و تربیت فرزند است .( زهراکار کیانوش، جعفری فروغ ،1389)

در واقع منظور از سبك‌های فرزندپروری سه روش مستبدانه، سهل گیر و مقتدرانه است كه در توانایی شناختی و اجتماعی كودكان اثرگذار است. در روش فرزندپروری مستبدانه باورهای والدین موجب می‌شود كه آنان سعی كنند رفتار و نگرش كودكان خود را مطابق معیارهای مطلق شكل داده، كنترل و ارزیابی كنند.در روش سهل گیر، والدین چشم‌پوشی می‌كنند و رفتارهای كودك را می‌پذیرند.

در روش فرزندپروری مقتدرانه، والدین از كودكان خود انتظار رفتار بالغانه داشته و قوانین و مقررات به طور ثابت اجرا می‌شود (بامریند ، 1991؛ نقل از كمیجانی ، 1386). كه والدین با توجه به وضعیت زندگی خود یكی از این سبكها را بر می گزینند و به تربیت فرزندان می پردازند. وجود فرزندان امری است که در هر خانواده موثر است هر یک از فرزندان در شیوه زندگی آنها موثر است فرزندان اول و دوم و آخر و همچنین تک فرزند شیوه و جو متفاوتی در زندگی دارند. وبستر- استون و داهل[1] (1995) معتقدند بخی از گرایش ها و روش های غلط والدین در تربیت اطفال با پیدایش رفتارهای غیر انطباقی کودکان رابطه دارد. آسیب روانی والدین، کودک آزاری، بی توجهی و مسامحه، غالباً سهم بزرگی در بروز اختلال رفتار دارد.آلفرد آدلر وانپزشک استرالیایی، هم عصر زیگموند فروید و کارل یونگ بود که بیان کره است ترتیب تولد بر روی شخصیت تاثیر گذار چی باشد و بدین ترتیب، بزرگتر و کوچکتر بودن از خواهر و برادر و قرار گرفتن در معرض نگرش ها متفاوت والدین شرایط کودکی متفاوتی را به وجود می آورد که به تعین شخصیت کمک می کنند (سالووی[2] ، 2001).

او عنوان کرده که ترتیب تولد تاثیر ثابتی بر شیوه زندگی (نحوه برخورد همیشگی یک فرد با تکالیف زندگی از جمله دوستی،شغل و عشق) دارد. از جمله نقاط مثبت فرزندان اول این است که ذاتاً فرمانده به دنیا می آید و همیشه حق اولویت هر کاری با آنهاست.

فرزندان اول به دو دسته تقسیم می شوند یا پرورش دهندگان افراد مطیعند و یا متحول کنندگان سلطه جو می باشند. معمولاً افراد ایرادگیر، مکل پسند، عاشق توجه به جزئیات وقت شناس،منظم و با کفایتند و از جمله نقاط منفی به بد اخلاقی، تررویی و بی احساس آنها می توان اشاره کرد که به خاطر فشاری که به سایرین می آورند تهدیدکننده و رعب آور نیز هستند.

فرزند وسط خانواده افرادی خانواده دوستند که دیگران از بودن با آنها لذت می برند شعار آنها آرامش به هر قیمتی است این افراد آرام و بی صدا می باشند و شنوندگان خوبی به شمار می روند. مهارت زیادی در حل مشکلات دارند و دوست دارند که همه خوشحال باشند.

فرزندان آخر افرادی شاد و سرزنده که این شادی و سرخوشی را با خود به همه جا می برند و دیگران نیز از آنها بهره مند می شوند. مهارت های مردمی آنها بسیار قوی است. عاشق این هستند که دیگران را با حرف ها و کارهایشان سرگرم کنند. افرادی برون گرا هستند که از وجود دیگران انرژی می گیرند و از ریسک کردن واهمه ندارند.زود خسته شدن، واهمه داشتن از طرد شدن و دید غیر واقعی شان به روابط که بایستی همیشه خوشی برقرار باشد از نقاط منفی آنهاست. با وجود مطالبی که بیان شده ادعای تاثیر ترتیب تولد بر شخصیت از حمایت های علمی چندانی برخوردار نیستند. چرا که دشواری در کنترل عوامل چون اندازه خانواده متغیر جمعیتی و اجتماعی از جمله عواملی می باشد که تاثیر ترتیب تولد را مورد سوال قرار می دهیم. (بلمونت[3] و مارولا[4] ، 1973).

همه خانواده ها مراحل چرخه زندگی خانواده را تجربه نمی کنند بلکه تعدادی از خانواده ها در مقطعی از چرخه زندگی خانوادگی به سمت فروپاشی و طلاق گام بر می دارند.

با توجه به اینکه آمار طلاق در سال ۱۳۶۵ در برابر هر ۳۴۰ هزار و ۳۴۲ ازدواج، ۳۵ هزار و ۲۱۱ طلاق در کشور ثبت شده است. این آمار در سال

مقالات و پایان نامه ارشد

 ۱۳۷5 به ۴۷۹هزار و ۲۶۳ ازدواج در برابر ۳۷ هزار و ۸۱۷ طلاق و در سال ۱۳۸۱ به ۶۵۰هزار و ۹۶۰ ازدواج در برابر ۶۷هزار و ۲۵۶ طلاق می رسد. اگر چه آمارهای مربوط به طلاق به دلایل مختلف از جمله ثبت نشدن در دفاتر، جاری کردن صیغه شرعی طلاق بدون درج محضری آن و…با کم شماری مواجه می شوند و چندان قابل استناد نیستند، ولی بررسی همین آمار و محاسبه شاخص هایی چون نسبت طلاق به ازدواج و یا نسبت طلاق به کل جمعیت نشان دهنده آن است که این آمار طی سال های مختلف با نوساناتی روبه رو بوده است.

بررسی رقم مطلق طلاق طی سال های ۱۳۶۵ تا ۱۳۸۱ نشان دهنده افزایش آمار طلاق طی سال های مورد بررسی است اما محاسبه شاخص های آماری نشان می دهد در سال ۱۳۶۵ شاخص طلاق با افزایش روبه روست سپس طی سال های ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۷ به تدریج کاهش می یابد و از سال ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۱ این آمار مجدداً افزایش می یابد.

طلاق پدیده ای رو به افزایش است و موجب تجربه رنج و درد و صدمه روانی می گردد. طلاق یک فرایند فیزیکی هیجانی جدایی است که با افکار مداوم و جدی و نیز گفتگوی زوجین در مورد انحلال پیوند زناشویی شروع و سپس در سر تا سر حل مسایل هیجانی ، اقتصادی ، مذهبی ، خانواده گستر و جنبه های کاری اجتماعی ارتباطشان تداوم دارد. اگر زوجین دارای فرزند باشند باید در مورد موضوعات مربوط به تربیت فرزند و ملاقات با آن نیز تصمیم گیری شود و به فرزند در این باره توضیح داده شود.( زهراکار کیانوش، جعفری فروغ ،1389)

براد شاو (1995) می گوید طلاق واقعیت تلخ زندگی مدرن است. به این دلیل بسیاری از زوج ها راضی به طلاق نمی شوند و به رفتارهای نا مناسب در طول زندگی شان ادامه می دهند و بدین گونه امنیت روانی کودکانشان را به خطر می اندازند. البته دلیل اصلی اینکه کودکان نیاز به مراقبت روان شناختی در قبل ، خلال و بعد از طلاق والدینشان دارند ممکن است ناشی از قبح جنگ و جدال ، فریاد ، فریبکاری و دادخواهی باشد . ( محمد اسماعیلی الهه ، 1389 )

فرزندانی که مشکل هیجانی دارد ، از نظر رفتاری تفاوت معنا داری با کودک فاقد این مشکل ندارد . آنچه در این میان متفاوت است شدت ، فراوانی و میزان رفتار است. کودک دارای مشکل به شدت از عدم تعادل ، بی ارادگی ، احساس از دست دادن چیزی یا کسی ، عدم کنترل  ، عدم وابستگی و ارتباطات ضعیف رنج می برد . او قادر به یادگیری شیوه های مقابله وسازگاری مناسب در زمان روی دادن مشکلات عاطفی نیست و برای حمایت از خود، خود پنداره ضعیفی دارد ( محمد اسماعیلی الهه ، 1389 ).

با توجه با موارد نوشته شده بر آن شدیم که بررسی که ترتیب تولد و  شیوه فرزند پروری در کودکان طلاق موثر باشد یا خیر پاسخ به این سوال دلیل انجام این تحقیق است .

3-1- اهمیت و ضرورت پژوهش:

محیط خانوادگی و یا فضای خانواده به معنای درجه احساس امنیت وتعلق و پذیرش در خانواده است بطوری که کودک بتواند به راحتی مسایل و مشکلات خود را با والدین مطرح کند.محبت لازمه رشد عاطفی کودک است عدم وجود محبت در تعاملات والدینی با کودک باعث ایجاد مشکلات رفتاری ،هیجانی و اجتماعی می گردد(مجد1383).

کودکی که به دنیا می آید عالی ترین امکانات  صورت وجود شرایط لازم و کافی رشد را دراربست و درصورت وجود شرایط لازم و کافی برای رشد ،به برترین کمالات خود خواهد یافت.اما زندگی خانوادگی ،محیط بهداشتی ،آموزشی،اجتماعی و فرهنگی بسیاری از افراد چنان است که دستیابی به چنین مقصودی را دشوار می سازد و بسیاری از افراد چنان است که دستیابی به چنین مقصودی را دشوار می سازد و بسیاری از مشکلات هیجای-رفتاری کودک نتیجه ،اجتناب ناپذیری فقر،جهل ، بدرفتاری و نابسامانی های خانوادگی و کاستی های آموزشی ،پرورشی ،فرهنگی و اجتماعی است(محمد ،اسماعیل 1392).

بسیاری از والدین در زمان و فضای مشترک با کودکانشان به سر می برند اما احساسات و نیازهای کودک خود بیگانه اند.امروزه در جامعه ما والدین متعلق به تمامی سطوح اجتماعی –اقتصادی زیر فشار توقعات اقتصادی و اجتماعی سنگین و تعهدات مدت دار برای حفظ زندگی و شیوه زیست خود قرار دارند .این تعهدات والدین را به صورت جسمی و هیجانی از فرزندان دور ساخته و در نتیجه والدین فاقد مهارت های لازم برای تعامل کارآمد با فرزندان هستند.پدر و مادر بودن بسیار فراتر از رویدادهای زیستی است .فرزندان به زمان کافی برای مشارکت هیجانی با والدینشان نیاز دارند و پدر و مادرها باید بدانند که برقرار شدن ارتباط لازم ،چگونه باید به شیوه های ارآمد به تعامل با کودکان خود بپردازند(لندرث،1390).

با توجه به شیوع طلاق در ایران و همچنین وجود کودکان در این زمان در مسئله طلاق و داشتن ارتباط با این کودکان از سوی مادران و پدران که خانواده خود را از دست داده اند و به شکل جدا از همسر و یا با والدین زندگی میکنند ،اهمیت ارتباط بین این کودکان با والدین  و سبک فرزند پروری آنها به شیوه ای که در آن بتواند به شکل مناسبتر این اتفاق بیافتد برآن شدیدم که این پژوهش را انجام دهیم .

1-4  اهداف تحقیق

هدف کلی: بررسی  رابطه ترتیب تولد و سبک فرزند پروری  کودکان خانواده های آسیب دیده از طلاق شهر شاهرود

اهداف جزیی :

1- بررسی ترتیب تولد و سبک فرزند پروری الگوهای مقتدرانه خانواده های آسیب دیده از طلاق

2- بررسی ترتیب تولد و سبک فرزند الگوی آزاد گذارانه پروری خانواده های آسیب دیده از طلاق

3- بررسی ترتیب تولد و سبک فرزند پروری الگوی استبدادی  خانواده های آسیب دیده از طلاق

 

  • فرضیه های پژوهش:
  • بین ترتیب تولد و سبک فرزند پروری خانواده های آسیب دیده از طلاق رابطه معنی داری وجود دارد.

2-بین ترتیب تولد و سبک فرزند پروری الگوهای مقتدرانه خانواده های آسیب دیده از طلاق رابطه معنی داری وجود دارد.

3-بین ترتیب تولد و سبک فرزند الگوی آزاد گذارانه پروری خانواده های آسیب دیده از طلاق رابطه معنی داری وجود دارد.

4-بین ترتیب تولد و سبک فرزند پروری الگوی استبدادی  خانواده های آسیب دیده از طلاق رابطه معنی داری وجود دارد.

 

 

  • متغیرها

متغیر ملاک :ترتیب تولد

متغیرپیش بین  : سبک فرزندپروری خانواده‌های آسیب دیده از طلاق

کنترل: سن فرزند / مدت طلاق  / جنسیت فرزند / وضعیت مالی و طبقه اجتماعی /نوع حضانت

تعریف متغیرها

تعاریف نظری:

ترتیب تولد: آدلر معتقد است ترتیب تولد عامل اجتماعی تاثیرگذاری و مهمی در کودکی است عاملی که سبک زندگی شخص را شکل می دهد. در واقع عامل مهم شکل دهی شخصیت فرد است. هر یک از کودکان شرایط روحی و روانی متفاوتی دارند.(سید محمدی 1390).

فرزند پروری : سبک فرزند پروری به عنوان مجموعه ای از نگرش ها نسبت به کودک در نظر گرفته می شود که منجر به ایجاد جو هیجانی می شود که رفتار های والدین در آن جو بروز می نماید. این رفتارها در بر گیرنده هم رفتارهای مشخص (رفتارهایی که در جهت هدف والدین است) که از طریق آن رفتار ها والدیت به وظایف والدینیشان عمل می کنند ( اشاره به تمرین های فرزند پروری دارد) و هم رفتارهای غیرمرتبط با هدف والدینی مانند ژست ها، تغییر در تن صدا یا بیان هیجان های غیر ارادی می باشد (دارلینگ و استنبرگ 3، 1993).

طلاق : به فرایندی گفته می شود که در زندگی زن و شوهر به این نتیجه میرسند که دیگر توانایی انجام مسئولیت های نقشی خود را به عنوان زن و شوهر ندارند از این رو با جدا شدن ازهم زندگی بهتری را خواهند داشت در این بین ممکن است کودکانی نیز وجود داشته باشند که حق و حضانتشان مورد بررسی قرار میگیرد(احمدی1390).

تعاریف عملیاتی:

سبک فرزند پروری :در این پژوهش منظور از سبک فرزند پروری الگوهای مقتدرانه ،آزاد گذارانه و استبدادی است که به وسیله پرسشنامه بامریند (1973) تعیین می گردد.

ترتیب تولد :منظور این است که فرد فر زند چندم خانواده است .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...