بیت ۱۰۸، صفحه ی ۱۰۲۳
دریغا که از نسل اسفندیار همین بود و بس ملک را یادگار
بیت ۱۴۲، صفحه ی ۱۰۲۴
نه ز اسفندیار آن جهان گیر کرد که از چشم ز خم جهان جان نبرد
بیت ۱۶۶،صفحه ۱۰۲۴
درخت کیان را فرو ریخت بار کفن دوخت بر درع اسفندیار
بیت ۱۸۰، صفحه ی ۱۰۲۵
۴-۳-۱۳-گنج قارون ، گنج روان :
((ثروتمند معروف معاصر موسی (ع) است که با آن حضرت معارضه داشت .نام قارون چهار بار در قرآن (قصص۷۶و۷۹،عنکبوت :۳۹،مؤمن:۲۴)ذکر شده است به نظر بسیاری از مفسرین ، او اصلاً از بنی اسراییل و پسر عم موسی (ع) است که عامل و گماشته ی فرعون بود بر بنی اسراییل و از نیکویی روی، او را ((منور))می خواندن اهل سیر (زندگی نامه نویسان) او را از علمای بنی اسراییل دانسته اند که تورات از همه بهتر می خواند و سبب بد کاری او توانگری اش بود . وقتی موسی(ع) ازمناجات باز آمد و قومش در غیاب او گوساله پرست شده بودند بنی اسراییل را به مصر آورد و قارون ثروت بسیار فراهم آورده و مرتد گشته بود .چون موسی (ع) ریاست مذبح و قربان به هارون بن عمران داد ، قارون از وی معجزه خواست و چون موسی (ع) عصای هارون که از چوب بادام بود برگری آورد همگی پذیرفتند مگر قارون که موسی (ع) را به سحر منسوب کرد قارون که علم کیمیا از موسی (ع) آموخته بود گوساله ی سامری را بسوخت و با آن دارو و کیمیا ، زرها انباشت و توانگر شد و درهای باغ و تمام خانه ها از زر ساخت و کس از او توانگر نبود در انجیل هست که کلید گنج های قارون را بر شصت شتر بار می نمادند و مال خزاین او را چهار صد هزار کلید بود ، در چهل انبان ، و به روایت قرآن (قصص: ۷۶) چندین تن زورمند زیر بار کلیدهای مخازن او زانو می زدند .موسی (ع) از قارون زکات خواست و چون مقدار آن زیاد می شد ، قارون از دادن زکات سر باز زد و سران بنی اسراییل را بر آن داشت که زنی فاجره را بخواندند و بر موسی (ع) تهمت فسق نهادند .اما زن در برابر انبوه مردمان راز توطئه را فاش کرد و قارون را دروغ زن نامید و چون قارون سخن حق را نشنید ، زمین به فرمان موسی (ع) در آمد و به اشارات موسی (ع) ، او و تمامی ثروتش را فرو خورد در انطباق هویت قارون بر رجال تاریخی میان محققان اختلاف است .
قارون در فرهنگ اسلامی ، و به تبع آن در ادبیات فارسی ، کنایه از کسی است که در اندوختن مال افراط ورزد و با داشتن ثروت بسیار که هیچ گاه به دردش نخواهد خورد ،نابود می شود .
قارون مظهر مجسم زراندوزی و مثال بارز بعد اقتصادی نظامی است که با دو بعد دیگر (فرعون و بلعام )، به تعبیر علی شریعتی ، در عرصه ی تاریخ ،نظام قابیلی را تشکیل می دهند و رسالت پر شکوه موسی (ع) در مبارزه با این سه چهره شکل می گیرد )). ( یاحقی ،۱۳۸۶، ۶۴۱-۶۴۰)
بران بقعه کاوبارگی تاخته زمین گنج قارون برانداخته
بیت ۲۸،صفحه ی ۹۵۹
از آن گنج کآورد قارون به دست سرانجام در خاک بین چون نشست
بیت ۹، صفحه ی ۹۹۷
در دم دادنش بود گنج روان شتر دادنش کاروان کاروان
بیت ۵۷، صفحه ی ۱۰۵۱
فروزنده روزی چو فردوس پاک بر آورده سرگنج قارون ز خاک
بیت ۴، صفحه ی ۱۰۷۵
نباید نهادن بر این خاک،دل کز و گنج قارون فروشد به گل
بیت ۵، صفحه ی ۱۰۸۷
در گنج بگشاد چیپال چین بپرداخت از گنج قارون زمین
بیت ۵۲،صفحه۱۱۱۵
۴-۳-۱۴-طوبی :
((طوبی یا طوبا ، نام دیگر بهشت و یا نام درختی است در بهشت که شاخ و برگ آن تمام بهشت را می پوشاند اصل آن در سرای رسول (ص) و یا علی ابن ابی طالب (ع) است و در سرای هر مؤمنی شاخی از آن باشد و میوه های گوناگون و خوش بو از آن حاصل آید و چون بهشتیان میوه ی آن درخت آرزو کنند ، شاخه سر فرود آرد تا میوه باز کنند .از ابن عباس روایت کنند که سوار ، زیر یکی از شاخه های آن درخت ، هفتاد سال راه رود مرغابی که بر شاخ طوبی فرود آیند ، هم چند شتر خراسانی باشند . در حدیث است که عیسی (ع) به خداوند گفت : پروردگار را ، طوبی چیست ؟ خداوند فرمود: درختی است در بهشت که من آن را کاشته ام ،بر سراسر بهشت سایه افکنده ، ریشه ی آن از رضوان و آبش از تنسیم . درخت طوبی درختی عظیم است و هر کس که بهشتیبود چون به بهشت رود ، آن درخت را در بهشت ببیند .هر میوه ای که در جهان می بینی ، بر آن درخت باشد و اگر آن درخت نبود ، هرگز نه میوه بود و نه درخت و نه ریاحین و نه نبات .سیمرغ آشیانه بر سر طوبیدارد و بامداد که از آشیانه ی خود به در آید و پر بر زمین باز گستراند ، از اثر پر او میوه بر درخت پیدا شود و نبات در زمین . این توصیف برابر است با درخت ((همه تخم ))یا وسیپوبیش که مطابق روایات ایرانی کهن جایگاه سیمرغ دانسته شده و در دریای فرافکرت است و بذر همه ی نهال ها در اوست )) .(یا حقی ، ۱۳۸۶، ۵۶۱-۵۶۰)
گر از نخل طوبی رسد در بهشت به هر کوشکی شاخ عنبر سرشت
بیت ۴۰، صفحه ۹۶۰
۴-۳-۱۵-کیخسرو :
((کی خسرو ، پسر سیاوش و نوه ی کاووس از بافر ترین پادشاهان کیانی است که بنا بر روایات کهن عمر خود را وقف انتقام خون پدر کرد .فرنگیس ،دختر افراسیات ، پس از آن که شویش کشته شد پسری آورد به نام کی خسرو که افراسیاب از بیم آن که او از نژاد خود آگاه شود و به کین خواهی پدر برخیزد ، دستور داد او با به شبانان بسپرند .پیران و سیه او را نزد خود آورد و به مهر بپرورد و آنگاه با اشارت افراسیاب وی را به مادرش فرنگیس به گنگ دژ فرستاد ، تا این که گیو پس از هفت سال جست و جو او با بیافت و با مادرش به ایران آورد .چون بر سر جانشینی کاووس اختلاف بروز کرد ، قرار بر آن گذاشتند که هر کس دژ بهمن را بگشاید تاج و تخت او را باشد کی خسرو با فتح دژ ،صاحب تاج و تخت شد و به اشارت کاووس به کین خواهی پدر برخاست و پساز جنگ های دراز و خونین ، گرسیور و افراسیاب را بکشت و رسماً پادشاه ایران شد .در اوستا از تعلق یافتن فر به کی خسرو سخن رفته و این ویژگی عیناً در شاهنامه نیز مشهود است ، چنان که زور و نیرو و دوستکامی و زیبایی و شکوه و جلال و پیروزی ای که به یاری فر نصیب کی خسرو شده بود ، همه را به حیرت می افکند برخی محققان برای افسانه کی خسرو ، چنان که فردوسی پرداخته است ،مقام ممتازی در تاریخ حماسه و رمانس قایل شده اند . کی خسرو در آخر عمر از دنیا دل سرد شد و یک هفته به نماز ایستاد و در به روی خود بست .شبی سروش را در خواب دید که به او مژده ای سفر مینوی داد و گفت لهراسب را جانشین خود گردان .کی خسرو از آن پس با بزرگان به کوخ و بیابان رفت و دیگر او را نیافتند در شاهنامه داستان سفر کی خسرو به جهان باقی چنین آمده است که شبانگاه در چشمه ای تن بشست و چون بامداد شد اثری از او نیافتند چنان که از مجموعه روایات بر می آید کی خسرو ، بر خلاف بسیاری از پادشاهان بد نام و دژ خوی ، نه تنها پادشاه کامل بلکه انسان کامل نیز هست .او چون جمشید دارای جام جهان نماست که با چشم های همه بین خورشید و با بینش راز دان خدا ، عین بینایی و دل آگاهی است ، با دلی که آیینه ی گیتی نما در اقصای توران یافتند . در شاهنامه برای او اوصاف و القاب فراوانی آمده اند )). (یا حقی ، ۱۳۸۶، ۶۸۳-۶۸۱)
به کی خسروی نامش افتاده چیست نسب کرده بر کیقبادی درست
بیت ۴۳، صفحه ی ۹۶۰
زکی خسرو آن جام گیتی نمای که احکام انجم درو یافت جای
بیت ۶۱، صفحه ی ۹۶۰
شد آیینه ی چینیان رای او سر تخت کی خسروی جای او
بیت ۳۹، صفحه ی ۹۶۳
چو زان جام کیخسرو آیین شوم بدان جام روشن جهان بین شوم
بیت ۲،صفحه ی۷ ۹۹
به تاراج ایران بر آرد علم برد تخت کی خسرو و جام جم
بیت ۷۹،صفحه ی ۱۰۰۷
ندانم که دیهیم کی خسروی ز فرق که خواهد گرفتن بود
بیت ۴۱،صفحه ی ۱۰۱۱
کهن رفت و شاه نوماتویی نه خسرو که کی خسرو ما تویی
بیت ۵۴،صفحه ی ۱۰۲۸
از این روی کی خسرو و کی قباد به پیری ز شاهی نکردند یاد
بیت ۱۰۳، صفحه ی ۱۰۳۰
سریر سر افراز شد نام او درو تخت کی خسرو و جام او
بیت ۱۴۷، صفحه ی ۱۰۷۵
چو کی خسرو از ملک پرداخت رخت نهاداندر آن تا جگه جام و تخت
بیت ۱۴۸،صفحه ی ۱۰۷۵
مگر کز کهن جام کی خسروی دهد مجلس مملکت را نوی
بیت ۱۵۸، صفحه ی ۱۰۷۵
کلیدی که کی خسرو از جام دید در آیینه ی دست توست آن کلید
بیت ۳۳، صفحه ی ۱۰۷۶
جهان خسروش گفت کای نامدار زکی خسروان تخت را یادگار

جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید.

عکس مرتبط با اقتصاد

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...