«شاهنامه ، بی هچ گزافه و گمان ، بی هیچ چون و چند ، نامه ی ورجاوند و بی مانند فرهنگ ایران است ، دریایی است توفنده و كران ناپدید كه خیزابه های هزاره ها ، در آن ، دمان و رمان ، سترگ و سهمگین ، بشكوه چون كوه ، به یكدیگر در می غلتند ؛ خیزابه هایی كه از ژرفاها ، از تاریكی های تاریخ ، بر می خیزند ، سر بر می آورند ، پهنه ها و زمان را در می نوردند ؛ تا گذشته های ما را به اكنون بپیوندند و اكنون مان را به آینده ها شاهنامه ، پلی است ، استوار و ستبر و سترگ ، برآورده بر مغاك های زمان و رشته ی پیوندی است ناگسستنی كه پیشینیان را با پسینیان ، پیوسته و همبسته می دارد . از آن است كه این نامه ی نامور را شیرازه و شالوده ی  تار یخ و فرهنگ ایران می توانیم دانست ، تاریخ و فرهنگی گشن بیخ و گرانسنگ ، برین پایه و فزون مایه كه بستر و بهانه ی ناز و نازش هر ایرانی است . راستی را ، اگر شاهنامه  نمی بود ، ما آنچه هستیم ، نمی توانستیم بود و همانند تیره ها و تبارهایی دیگر ، در سایه های دامن گستر تاریخ و گردهای گیتی نورد گسسته نشانی و شكسته نامی ، گم می شدیم و از یادها می رفتیم و بر بادها . » (كرازی ، 1379 : ص 4)

فردوسی در حساس ترین برهه های تاریخ سرزمین ایران ، كه بیم پیدا شدن یک بحران هویتی ویران كننده وجود داشت ، كوشید تا بتواند مؤلفه های شخصیت فرهنگی تاریخی ایرانیان را كه از آن به «هویت فرهنگی» تعبیر می كنیم ، به تصویر بكشد و در اختیار ایرانیان قرار دهد ، تا نسلهای بعدی ، همواره مرجعی اصیل ، برای شناخت ویژگی های شخصیتی داشته باشد . برای همین است كه پاسخ پرسش های بسیاری درباره ی كیستی و چیستی شخصیت فرهنگی ایرانیان ، در آن دیده می شود و هر خواننده ای به طریق خاصی با آن رابطه برقرار می كند و همچنین تقریباً تمام پژوهشگران آن را سند هویت ایران و ایرانی دانسته اند .

منوچهر مرتضوی ، ضمن آنكه فردوسی را «منادی عزت و شرف ملت ایران» و شاهنامه را « معتبرترین و موثق ترین سند هویت ملی و تاریخی ایران » می داند . درباره ی این اثر بزرگ می نویسد :

« تخمین دقیق تأثیر شاهنامه در حفظ و بقای هویت ایران از زبان و ادبیات گرفته تا روحیه ی احساس هویت ایرانی و غرور ملی ، دشوار است ولی

مقالات و پایان نامه ارشد

 جای كمترین شكی نیست كه این اثر بزرگ و منحصر به فرد یكی از عمده ترین عوامل و مهمترین عناصر در هر دو زمینه بوده است . می توان تصور كرد كه فارسی دری به چه حدی از پختگی و رسایی رسیده بود كه فردوسی بتواند چنین اثری با آن زبان بیافریند و می توان پذیرفت كه شاهنامه ، خود یكی از تجلیات هویت ملی مقاوم و ریشه دار این سرزمین بزرگ بوده است . ولی در قبول این حقیقت نیز می توان تردید داشت كه قالب بی نظیر و محتوای شگرف این حماسه عظیم كه زاییده ی چنان زبان و چنان هویتی بوده ، پس از انتشار و نفوذ در رگ ور یشه های فرهنگی ایران ، نخستین نگهبان زبان و فرهنگ و هویت ایران و ایرانی بوده و همچنان به عنوان رساترین و زنده ترین عنصر بانگ هویت دیر پای این سرزمین ، شاید ژرف ترین و اساسی ترین تأثیرها را در حفظ فرهنگی اقوام ساكنین این پهنه ی وسیع داشته است . » (مرتضوی ، 1379، 66-65)

«شاهنامه ، چه از حیث روایات كهن ملی و چه از لحاظ تأثیر شدید آن در نگهبانی زبان پارسی دری ، بزرگترین سرمایه ی فرهنگ ملی ماست و بیهوده نیست كه آنرا قرآن عجم نام نهاده اند . اندیشه ها ، اندرزها و حكمت های نیاكان ، و راه و رسم آنان و دفاع از آب و خاك خود و جانفشانی شان در محافظت مرزهای ایران از دشمنان و مهاجمان ، همه در این اثر عظیم اعجاب انگیز ، كه مقرون به فصاحتی معجزه آمیز است ، درج شده و اجتماع این صفات آن را به درجه ای رسانیده است كه محققان جهان ، در ردیف بزرگترین حماسه های ملی جهانش درآورده اند . » (صفا ، 1374 ، ص 122)

1- « مابسیاری از چیزها را به فردوسی مدیونیم . مهم تر از همه اینكه ، احساس ایرانی بودن را ، او در دل های ما نشانده است . اگر شاهنامه نبود و زبان و تاریخ و فرهنگ ایران از این راه استمرار نمی یافت ، كشوری و ملتی واحد ، با ویژگی ها و فرهنگ كنونی ، وجود نداشت . (ریاحی ، 1375 ، ص 33)

  • « مبالغه نیست اگر بگوییم چنانچه فرودسی (و شاهنامه) نبود ، پیوند من و تو و ما ، با گذشته و خویشتن خویش ، اگر هم وجود می داشت ، بدین استواری نبود. »(حمیدیان ، 1372 ، ص 85)
  • « شاهنامه اثری است كه از نظر شناخت درست درونه و ژرفای فرهنگ ایران باستان ، بسا از كتابهای دینی پهلوی كه در همان زمان نوشته می شدند فراتر رفت و چه در میدان نظر و چه در پهنه ی عمل ، توانست ، بخشی از روح واقعی فرهنگ ایران را بفهماند . » (ثابت فر ، 1377 : ص 153)
  • « نباید از یاد برد كه شاهنامه ، نه تنها به تقویت و استمرار هویت ایرانی كمك كرده ، بلكه در احیای تاریخ اسطوره های ایرانیان ، نیز سخت كوشیده است . پس می توان گفت كه ادبیات فارسی ، عنصر اساسی هویت ایرانی است و شاهنامه در محور و كانون آن قرار دارد . (مازولف ، 1380 ، ص 30)

بنابراین شاهنامه را اساس كار خود قرار می دهیم بخش بزرگی از این كتاب گرانقدر شرح پهلوانی های ایرانیان است و از آنجایی كه مشت نمونه ی خروار است ، در این پژوهش برآنیم كه با بررسی بخش پهلوانی شاهنامه به ویژگیهای شخصیتی توس از جوانب مختلف بپرداز یم .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...